بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
خلاصه آنچه در این نوشته میخوانید:
- کبر یکی از گناهان ابتدایی
- رابطه تکبر و کفر
- مصادیق پنهان کبر
- معمول آدمها فرعون هستند! تنها محدوده حکومتشان کوچکتر است. یکی خانه و یکی اداره و یکی شهر و استان و یکی …
- سه حقیقت که مانع تکبر میشود
- مرگ
- چند تذکر مهم و تکان دهنده در مورد مرگ و قبر
- بیماری
- فقر
- مرگ
- تواضع عزت میآورد و تکبر پستی
- متکبر مغرور است یعنی گول خورده است!
- خدا برای نجات بنده اش از تکبر، بین او و گناه را از مانع خالی میکند
- نشانههای کبر و تواضع
- آنچه بر خود میپسندی بر دیگران هم بپسند!
- توجیه گری! از اساتید گذر کنید!
- تواضع لله دو معنا دارد
- تواضع نه برای اینکه بگویند متواضع است
- تواضع برای خود خدا: نشانه آن تحمل سختی عبادت است
- تکبر سبب کوری متکبر و مغرور
- توهم سببی برای تکبر!
- تکبر: منشأ اصلی بسیاری از دعواهای خانوادگی
- متکبر نمیتواند داخل بهشت شود
- راهکاریی مهم و کاربردی برای متواضع و متواضعتر شدن
گناهان ابتدای خلقت
در روایتی در کتاب کافی(ج۲-ص۱۳۰) چنین میخوانیم(نقل همراه با تلخیص و تصرف) :
اولین چیزی که خدا به آن عصیان شد، کبر است و آن معصیت ابلیس است. هنگامی که از اطاعت امر الهی سرپیچی کرد و کبر ورزید….
دومین حرص بود که از آدم و حواء صادر شد و آن زمانی بود که خداوند آنها را در باغی از نعمتها قرار داد و از هر آنچه در آن بود حق استفاده داشتند مگر یک درخت.
ولی آن دو از آن درخت برداشتند در حالی که به آن نیازی نداشتند.
حرص بر ذریه آن دو تا روز قیامت موجود است چراکه اکثر آنچه که بشر طلب میکند، نیازی به آن ندارد.
سومین حسد بود که آن معصیت قابیل فرزند آدم بود…
از این سه، بسیاری از رذائل دیگر تولید میشود…
گناهی که در ابتدای آفرینش آدم رخ داد.
کبر یا کفر…
کبر. منیت. خود بینی. بزرگ بینی.
منشأ بسیاری از اشتباهات دیگر.
آنچه که ابلیس عابد را بعد از هزاران سال عبادت، از عرش هستی به فرش کشاند.
کبر هم درجاتی دارد.
بدترین درجه آن درجه ای از الحاد است(کافی ج۲ص۳۰۹ح۱)
و کسی که ذره ای از آن در وجودش باشد داخل بهشت نمیشود، روحیه انکار حق است.(کافی ج۲ص۳۱۰ح۷سند صحیح)
آیا ما حقی را با اینکه میدانیم حق است، انکار میکنیم؟
آیا تا به حال شده است همسر شما یا برادر کوچک شما ، به شما تذکری بدهد که درست باشد و غرور به شما اجازه ندهد به اشتباه خود تصدیق کنید؟
اولین درجه الحاد کبر است و کسی که ذره ای کبر در وجود او باشد داخل بهشت نخواهد شد.
اندکی بیاندیشیم.
گویا معیارهای الهی با خطکشهای ما متفاوت است.
کبر صفتی قلبی است اما دررفتار آشکار است.
هر نگاه ما میتواند حکایت کننده درون ما باشد.
به دیگران چگونه نظر میکنیم؟ اندکی بیاندیشیم.
آدم برفی عمر ما در حال آب شدن است. فرصت کوتاه است.
فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ
پس همه سجده کردند مگر ابلیس که ابا کرد و استکبار ورزید و از کافرین بود(سوره مبارکه بقره آیه ۳۴)
منشأ کبر چیست؟
چه میشود که کسی برای دیگران قیافه میگیرد و میخواهد خود را بزرگ پندارد؟
در کتاب کافی(ج۲ص۳۱۲ح۱۷) چنین میخوانیم:
هیچ کس تکبر نورزید مگر به خاطر ذلت و حقارتی که در نزد خود یافته است.
آری!
اگر ظرفیت بالا باشد، تکبر معنا ندارد.
درخت پر ثمر، شاخه هایش پایین تر است.
کسی تکبر میورزد که خود را حقیر می یابد و برای جبران حقارت خویش، باید به وسیله ای دست بیاویزد.
آیا تا به حال به مصادیق تکبر در زندگی خویش توجه کرده ایم؟
شاید طرز لباس پوشیدن ما از مصادیق آن باشد.
شاید طرز نگاه کردن ما چنین باشد.
شاید نوع حرف زدن ما متکبرانه باشد.
شاید کیفیت ایستادن و نشستن ما متکبرانه باشد.
کبر گناهی است که کار را به انکار حق و بسته شدن مسیر بهشت میکشاند.
به فکر درمان باشیم.
فرعونهای کوچک! غرور الکی!
استاد اخلاقی میفرمود همه ما فرعون هستیم ولی محدوده حکومتهایمان متفاوت است!
شخصی بر خانواده خویش فرعونی میکند و شخصی بر کارمندان و شخصی بر برادر یا خواهر کوچک و شخصی بر هم کلاسی اش و …
مانند مردی که در منزل دیگران همواره از هر نوع غذایی تشکر میکند ولی در منزل خود به همسرش سخت میگیرد.
رئیسی که جلوی مسئولین بالاترش منحنی است ولی به زیر دستانش سلام نمیدهد!
چه اشکالی دارد که وقتی از ماشین پیاده میشویم یا وقتی به مغازه میرویم یا وقتی سوار تاکسی میشویم، با روی باز با مخاطبمان برخورد کنیم و با او دم خور شویم.
آری! گویا شأن ما بالاتر از اینهاست؟!!!
حتی فرعونها به زیر خاک میروند. چه برای منزل دو متری آینده آماده کرده ایم؟ چه ما را در آنجا همراهی خواهد کرد.بیشتر بیاندیشیم. اینجا محلی برای اندیشدیدن است.
سه حقیقت که جلوی متکبر و مغرور شدن را میگیرد
در کتاب خصال شیخ صدوق از رسول الله صلی الله علیه و آله میخوانیم(ج۱ ص۱۳۳ح۸۹) :
اگر سه چیز در فرزند آدم نبود، هیچ گاه سر بر چیزی فرود نمیآورد:
بیماری و فقر و مرگ.
این سه در او هست و او با وجود آن هنوز جست و خیر میزند(طغیان میکند)(و تکبر میکند)!
گاهی منشأ تکبر توهمات است.
شخص واقعا توهم میکند برای خودش کسی شده است!
واقعا تصور میکند منشأ ثروت و قدرت و علمی که دارد، خودش است!
قارون هم همینگونه بود.
گفت: من اینها را بر اثر علم خودم به دست آورده ام.(سوره قصص آیه ۷۸: انما اوتیته علی علم عندی)
همین سه چیز کافیست برای بیدار شدن از این توهم.
نوشته اند:
روزی عده ای در کنار مسجد الحرام فخر فروشی میکردند و از افتخارات خویش میگفتند تا اینکه برای تحقیر سلمان گفتند:
تو که هستی!!
سلمان هم گفت:
من کسی هستم که مایعی پست بودم(قبل از تولد) و بعدا هم مرداری گندیده(بعد از مرگ).
در بین این دو نیز حامل نجاسات هستم!
مرگ
مرگ چیست؟
لحظه ای پس از این لحظه است که مثل این لحظه نیست.
عزیزانمان دور تکه گوشتی مرده جمع میشوند و گریه میکنند.
البته از این تکه گوشت میترسند. دوست ندارند شب در خانه بماند!
دوست دارند سریعا آن را در خاک ببرند.
بدن را روی تخت شست و شو قرار میدهند.
یک تکان میدهند، بدن یک سمت میرود.
تکان دیگری میدهند و سمت دیگر میرود!
جنازه را سریعا جا به جا میکنند.
با هر قدمی آرزو میکنند که ای کاش اندکی سبکتر بود.
سریعا باید آن را در قبر بگذارند.
وقتی در قبر گذاشتند، سنگی بر روی آن میگذارند و بعد تا جایی که لازم باشد بر روی ما خاک میپاشند.
بعد هم سر ارث دعوا میکنند.
از هر آنچه در دنیا داشتیم، یک کفنی با خود بر میداریم و بس.
بعد از آن هم عزیزانمان به ما سر نمیزنند مگر اندک.
این است مختصر حقیقتی که همه آن را خواهند چشید.
چه قدر عبرتها بسیار است و عبرت گیرنده کم…..
قبر هر روز میگوید:
من خانه تنهایی ام. من خانه وحشتم.
من خانه کرمها هستم…(کافی ج۳ص۲۴۲ح۲)
چه برای خانه جدید آماده کرده ایم.
یاد مرگ انسان را انسان میکند.
بیشتر بیاندیشیم.
ادعای خدایی
با خود می اندیشیدم که چه شده است که فرعون ادعای خدایی کرده است.
(او میگفت: انا ربکم الاعلی(سوره نازعات،آیه۲۴))
مگر میشود موجودی که سر تا پا فقر و نیاز است، بتواند چنین ادعایی کند.
مگر میشود کسی که با پریدن کمی آب در گلویش از حالت عادی خارج میشود و ممکن است جان خویش را از دست دهد، بگوید من خدا هستم.
مگر میتوان مرگ را انکار کرد.
مگر فرعون مریض نمیشد؟!
مگر نمیدید که اگر کوچکترین عضو بدنش که از وجود آن خبر هم ندارد، آسیب ببینید، گرفتار چه مصیبتهایی میشود؟!
یادم از این روایت (کافی ج۲ص۳۰۹-۳۱۰ ح۳و۴و۵) افتاد(نقل به مضمون سه روایت) :
بزرگی و کبر به منزله پوششی برای خداست.
هر کسی که کبر بورزد گویا پوشش خدا را بر تن کرده است و با خدا در لباسش منازعه و جنگ کرده است.
آری! متکبر ادعای خدایی میکند…
همه ما فرعون هستیم جز اینکه محدوده حکومتهایمان فرق میکند.
گاهی از وجود عضوی در بدنمان خبر هم نداریم.
بعد از مدتی میگویند فلان غده در فلان گوشه بدنتان آسیب دیده است.
میگوییم: عجب! چنین چیزی هم در بدن ما بود و این قدر کارهای مهمی انجام میداد؟!
یکی از درمانهای تکبر این است که انسان به بیچارگی خود توجه کند.
در این فکر کند که گاهی کوچکترین مریضی کمر او را میشکند.
در این فکر کند که روزی به داخل قبر خواهد رفت.
آری! تفکر در این امور سبب میشود که انسان باور کند که فرق چندانی با دیگران ندارد!
همه ما بیچاره هستیم. فقیر و غنی. عالم و جاهل. مشهور و ناشناس.
همسایه
شاید چند صباحی خودمان را کسی بدانیم و برای دیگران قیافه بگیریم ولی در نهایت همسایه ایم…
تواضع عزت و تکبر پستی میآورد
به خلاف آنچه غالبا تصور میشود، اگر شخصی به دنبال بزرگی است، باید تواضع پیشه کند.
تکبر جز پستی در نظر مردم اثری ندارد.
در کتاب کافی(ج۲ص۱۲۲ح۳) به سند اعلائی چنین میخوانیم:
هر بنده ای که برای خدا تواضع کند، خدا او را بالا میبرد و هر که تکبر کند خدا او را پست میگرداند.
من من کردنها اثری جز پی بردن دیگران به حقارت نفسانی متکبر، اثری ندارد.
آری!
درخت هر چه ثمرش بیشتر باشد، شاخههایش به زمین محرومان نزدیکتر است.
آدمی هم هر چه کمالاتش بیشتر باشد، متواضعتر خواهد بود.
گول خورده
معمولا در فارسی به متکبر مغرور میگویند.
لفظ جالبی است! مغرور به معنای گول خورده است.
گویا همگان میدانند که شخص متکبر، فقط گول خورده است و بس.
با چند اسم و رسم و تعارف و احترام گمان برده است که برای خود «کسی» شده است.
ای کاش میدانست که جانش به نفسی بند است.
ای کاش میدانست که این ریاستها و ثروتها در کمتر از لحظه ای از بین خواهد رفت.
مرگ و بیماری قدرت نمایی خداست به بشر.
مرگ یعنی هر که هستی باش، بدان که با خود کفنی بیش بر نخواهی داشت.
اگر گناه نکند، گرفتار بدترین گناه میشود! وای بر متکبر و مغرور و کسی که زود خود را گم میکند
چرا گاهی والدین فرزند را تنبیه میکنند؟
برای نجات او از مصیبتی بزرگتر.
خداوند متعال هم گاهی بندگان را تنبیه میکند.
یکی از این تنبیه ها کم شدن توفیقات و گرفتار شدن بنده در گناهان است.
خدا میتوانست کاری کند که ما حتی اگر بخواهیم، نتوانیم گناه کنیم ولی گاهی موانع گناه را بر طرف میکند.
البته این ما هستیم که با اراده، مرتکب گناه میشویم.
چرا؟
برای اینکه برخی از ما، ظرفیتمان کم است.
اگر چند روزی گناهی نکنیم، تصور میکنیم که مرکز جهان شدهایم و کائنات در حال گردش دور ما هستند!
عُجب و خودبینی از بدترین حالات برای ماست و گاهی خداوند مهربان، برای نجات ما از این مصیبت بزرگ، موانع گناهان را بر طرف میکند.(کافی ج۲ ص۳۱۳ ح۱و۴)
البته این توجیهی برای گناهان نیست.
بلکه به عکس وقتی میبینیم که به گناهی افتادهایم باید به ظرفیت کم خویش بِگِرییم که سبب شده که نجات ما به بر طرف شدن موانع گناه باشد.
سلامتی نشانههایی دارد.
نشانه سلامتی ما از کبر چیست؟
تواضع این است که در تعامل با هر کسی، آنچه را که دوست داری با خودت آنگونه رفتار شود، انجام دهید.(کافی ج۲ص۱۲۴ح۱۳)
مثل اینکه اگر بدی کرد با نیکی پاسخ دهیم چرا که خودمان نیز دوست داریم اگر بدی کردیم، با ما با نیکی رفتار شود.(کافی ج۲ ص ۱۲۴ ذیل ح۱۳)
بدی کردن و پاسخ بدی را با بدی دادن، نشانه عدم تواضع است.
روحیه شخص متواضع خوبی کردن است.
گویا یاد ندارد به کسی بدی کند. اینگونه باشیم.
اعمال خود را مثل اموال خود محاسبه کنیم.
معمولا درجاتی از هر زشتی در ما هست.
خوبان، از محاسبه سختگیرانه خود به خوبی رسیدهاند.
توجیه گری!
بل الانسان علی نفسه بصیرة(سوره القیامة، آیه۱۴)
بلکه هر انسانی بر خودش آگاه است.
توجیه گری، یکی از مهمترین موانع درمان بیماریهای نفسانی از جمله تکبر است.
هر اشتباهی داشته باشیم، به توجیه آن میپردازیم.
هر مطلب و اندرزی بشنویم، یک طوری توضیح میدهیم که ما از مصادیق آن نباشیم.
حتی ابلیس هم برای کارهای خود توجیه داشت.
و حتی توجیهاتش را به خود خدا هم گفت و در آخر هم گمراه کردن خود را به خدا نسبت داد.
اساتید را رد کنید!… غرور و تکبر مانع عبور انسانهای متکبر و مغرور از اساتید!
برخی از اساتید بزگوار میفرمودند:
خداوند در بیش از صد جای قرآن وعده داده که خودش ما را هدایت کند.
استاد اخلاق را خدا خودش مهیا میکند.
ولی هر فردی در هر سطحی استادی دارد.
از آن استاد که گذشت، خود خدا استاد بعدی را میفرستد.
گاهی فرزند ما یا همسر ما یا برادر کوچک ما استاد اخلاق ماست.
اگر از این اساتید گذشتیم، خداوند متعال هم اساتید برتر را میفرستند.
ولی اگر تکبر کردیم و از این اساتید استفاده نکردیم، هزار هم برویم خدمت فلان بزرگ فائده ای ندارد.
و اگر کسی از این اساتید گذشت، اگر لازم باشد خداوند متعال خود حضرت ولی عصر را استادش میگرداند.
کافیست برای این ادعا این آیه مبارکه:
الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا(سوره عنکبوت، آیه۶۹)
کسانی که تلاش کنند در راه ما، به طور حتم آنها را به راههای خویش هدایت خواهیم کرد.
بعد میفرمودند:
گاهی فرزند شما به شما عیبتان را میگوید ولی شخصیت شما به شما اجازه قبول آن را نمیدهد.
این یعنی در استاد ماندن.
انسان مغرور مانند پرنده ای میماند که هر چه در آسمان بالا میرود(و تکبر میکند) در نظر مردم کوچکتر میشود.
تواضع برای خدا
من تواضع لله رفعه الله. (کافی ج۲ ص۱۲۲)
هر آنکه برای خدا تواضع کند، خدا او را بالا میبرد.
تواضع همیشه دلیل یکسانی ندارد.
گاهی شخص توان تکبر ندارد.
ماهیگیر خوبی است ولی شرایط صید برایش فراهم نیست.
گاهی میخواهد مردم بگویند او شخص متواضعی است.
و گاهی………
اما این تواضعها کسی را به جایی نمیرساند. تواضع لله است که موجب رفعت میشود.
تواضع لله. لله. لله. لله.
تواضع لله یعنی تواضع کنی حتی اگر مردم بگویند: عرضه ندارد.
تواضع لله یعنی تواضع کنی ولو در مقابل کسی که او را دوست نداشته باشیم.
آیا متواضع هستیم یا در هر نگاهی و هر گوشه کلامی، سعی میکنیم برتری خود را ثابت کنیم… بیاندیشیم
البته تواضع لله معنای دیگری هم دارد.
یعنی در مقابل خدا متواضع باشیم.
بعضی از ما، برای مردم متواضعیم ولی برای خدا نه.
در کتاب کافی (ج۲ ص ۱۲۱ح۵) به سند معتبر چنین میخوانیم(نقل به مضمون و تلخیص) :
روزی فرشته ای خدمت رسول خدا رسید و عرض کرد:
خداوند متعال تو را مخیر گذاشته که بنده باشی یا پادشاه.
البته رسالت برای تو در هر صورت هست و چیزی از آنچه در نزد پروردگارت داری کم نمیکند.
حضرت هم فرمود عبد متواضع و نه پادشاه.
آری! روحیه تواضع یعنی این.
روحیه تواضع یعنی اهل تواضع باشیم حتی اگر هیچ منفعتی برایمان نداشته باشد.
آیا ما مانند رسول اکرم انتخاب میکردیم؟!
بنده باید روحیه بندگی داشته باشد.
بزرگی طلبی تواضع نیست.
البته هر که اهل تواضع باشد خدا او را بزرگ میکند ولی صحبت از میل درونی است.
اینکه واقعا در دل خود،تواضع را بیشتر دوست داشته باشیم.
کوری انسان مغرور و متکبر !
تکبر موجب ندیدن حقائق و نشانههای الهی میشود.
سَأَصْرِفُ عَنْ آياتِيَ الَّذينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَق ّوَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الرُّشْدِ لا يَتَّخِذُوهُ سَبيلاً وَ إِنْ يَرَوْا سَبيلَ الغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبيلا (سوره مبارکه اعراف، آیه ۱۴۶)
به زودی نشانه هایم را از کسانی که در زمین به ناحق تکبر میورزند منصرف میکنم و اگر هر نشانه ای ببینند به آن ایمان نمیآورند و اگر راه رشد را ببینند آن را راه خود قرار نمیدهند و اگر راه گمراهی را ببینند آن را راه قرار میدهند.
آری!
متکبر به مرور زمان مذاق وجودش به سوی ناحق میرود و عملا مسیر حق را انتخاب نمیکند.
پناه بر خداوند بزرگ.
منشأ اصلی عمده دعواهای خانوادگی
خودخواهی و تکبر، منشأ اصلی تقریبا تمام دعواهای خانوادگی است.
چرا من را دعوت نکردند!
چرا بچه من را فلان کردند!
چرا گفتند بالای چشم من ابرو! چرا غذای این طوری به من دادند!
چرا به شخصیت من یا متعلقات من توهین کردند!
چرا قدر من و لطفهای من را ندانستند!
من من من من….اگر «من»ی نبود، دلخوری و دعوا هم نبود.
توهم بد دردی است…
انسان زود به خیالات میافتد.
خیلی اوقات منشأ تکبر خیال بافی های ماست…
کافیست اندکی به بیچارگی خویش بیاندیشیم.
بهشت و متکبر
برای آنها درهای آسمان باز نمیشود و داخل در بهشت نمیشوند الا زمانی که طناب کلفت داخل در سوزن خیاطی شود!(ترجمه حدودی قسمتی از آیه ۴۰ سوره مبارکه اعراف)
قرآن در مورد چه کسانی چنین میگوید؟
کسانی که در مقابل نشانه های الهی «کبر» میورزند و از قبول آنها خودداری میکنند.
آری!
اینها نه حقیقت را میفهمند و نه داخل در بهشت میشوند.
اینها همان کسانی هستند که اگر پذیرش مطلبی به نفعشان نباشد یا شخصیت آنها را تهدید کند یا … از پذیرش آن خودداری میکنند.
این همان چیزی است که فرمودند از درجات الحاد است.
جمع بندی: چگونه متواضع تر باشیم
جمع بندی راهکارهای تواضع: چه کنیم متواضعتر باشم؟
برنامه اول:
تفکر در مورد مرگ و اینکه روزی قرار است از این دنیا برویم و نیاز شدید ما به خدا.
کسی که به این بیاندیشد که لحظه ای بعد ممکن است در حیات دنیا نباشد، نمیتواند قیافه فرعون به خود بگیرد و برای دیگران کلاس بگذارد.
فرض کنید یک ساعت دیگر قرار است بروید.
طبیعی است که با همه مهربان شوید و سعی کنید از کسانی که از شما ناراحت هستند، دلجویی کنید و …
برنامه دوم:
تفکر در مورد نیاز و ضعف خود.
اینکه با یک بیماری سرتاپا به هم میریزیم.
اینکه با از دست دادن کوچکترین عضو از زندگی میافتیم.
لحظه ای که سر بالا گرفته ایم و با غرور و نخوت فخر میفروشیم، کافیست لحظه ای به این فکر کنیم که اگر همین الآن لیز بخوریم و به زمین بیافتیم چه رخ خواهد داد!
برنامه سوم:
تمرین کارهای متواضعانه است.
کسی که اهل تواضع نیست، اگر مدتی ادای متواضعان را در بیاورد، آرام آرام روحیه خاکی و متواضع پیدا میکند.
در صدر مجلس ننشینیم.
به همه سلام کنیم.
با افراد ملایم باشیم و لبخند بزنیم.
از کلاممان گوشه کنایه های فخر فروشانه را حذف کنیم.
برنامه چهارم:
بندگی خویش در مقابل خدا را فراموش نکنیم.
توصیه میکنم دو صفحه «حرص» و «حسد» را که آنها هم از گناهان اولیه بشر هستند در همین سایت مطالعه کنید.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
بسیار زیبا بود . خدا عوضتون بده ❤❤❤❤❤