بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
غلو و زیاده روی در مورد مقامات ائمه
این مساله نیز یک مسألهایست که در طول تاریخ به شیعه تهمت زده میشده است.
آنچه در این نوشتار می خوانید:
- بحث اول: در عوام شیعه کارهای اشتباه وجود دارد
- بحث دوم: معنای غلو
- بحث سوم: بررسی تطبیقی برخی از نسبتها
- مسأله اول علم غیب پیغمبر و امام:
- مسأله دوم: هدف خلقت انسان، خلق جهان به خاطر محبت ۵ تن که در حدیث کساء و برخی از احادیث دیگر آمده است.
- تفسیر اول
- دوست داشتن اهل بیت سبب عبادت+ عبادت هدف خلقت: نتیجه: دوست داشتن در راستای هدف خلقت
- نتیجه
- تفسیر دوم
- تفسیر اول
بحث اول: در عوام شیعه کارهای اشتباه وجود دارد
اول اینکه ملاک در غلو تشیع علماء هستند و نه عوام مردم و طلاب عادی.
و متأسفانه بسیاری از اهل سنت بر اثر مشاهده یک سری از حرکات از عوام مردم، به شیعه مطالبی را نسبت میدهند.
شبیه اینکه کفار بر اثر برخی از اشتباهات عوام مسلمین مطالبی را به کل مسلمانان نسبت میدهند.
هر دو عمل اشتباه است و باید در فهم یک تفکر و یک مکتب به علمای درجه یک آنها مراجعه کرد و نه عوام مردم و طلاب.
به عنوان مثال مراجعه به یک شخصیت عارف مسلک در میان افراد اهل یک مذهب، برای فهم حقائق دین درست نیست.
چرا که آن آقای عارف شخصیت علمیاش در آن حدی نیست که بتواند در مورد نظرِ قابلِ اثبات در مقام بحث علمی از نظر آن مکتب سخن بگوید.
همان طور که ما برای فهم نظر اهل سنت به عرفای اهل سنت مراجعه نمیکنیم و به کلمات فقهاء و متکلمین و محققین آنها استناد میکنیم، انتظار است که در مقام بحث علمی آنان نیز مطابق قاعده عمل کنند.
بحث دوم: معنای غلو
نکته دوم اینکه معنای غلو باید دقیقا روشن شود.
بسیاری از مسائلی که غلو هستند ممکن است در نظر ابتدایی غلو نباشند و بالعکس.
غلو، خارج کردن اولیای الهی از شؤون واقعیشان به مقامی بالاتر از آنچه که هستند میباشد.
چه به خدایی برسند و چه نرسند.
مثلا اگر پیغمبر اکرم شأن خلق و ایجاد جهان را به اذن الله نداشته باشد باز هم نسبت دادن این توانایی به ایشان، غلو محسوب میشود.
اگرچه از نظر عقلی چنین چیزی، شأن خدایی برای رسول اکرم نیست.
زیرا رسول اکرم در سلسله علتها قرار گرفتهاند و هیچ تنافی با شؤون بندگی ندارد.
لذا در واقع تبیین مصداق غلو، یک بحث ترکیبی است.
یعنی بخشی از آن استنباط از ادله شرعی است که باید ببینیم اولیای الهی چه مقاماتی دارند و چه مقاماتی ندارند و یک بخش از آن مباحث عقلی است.
آنچه مسلم است مقامات مختص به خداوند متعال را ندارند.
ولی اینکه چه مقاماتی مختص به خداوند متعال است یک بحث عقلی و نقلی ترکیبی است.
یعنی برخی از مقامات با براهین عقلی اختصاصش به خداوند متعال ثابت میشود و برخی مقامات از طریق ادله نقلی.
بحث سوم: بررسی تطبیقی برخی از نسبتها
بنده در اینجا صرفا مباحثی را متعرض میشوم که تمام علمای شیعه به آنها عتقاد دارند و بین آنها مطلب اختلافی نیست و از سوی دیگر به شیعه به عنوان اشکال مطرح شدهاند.
مسأله اول علم غیب پیغمبر و امام:
خلاصه جواب این است که پیغمبر اکرم و اولیای الهی علم غیب مستقل ندارند و آن مقدار که خداوند متعال برای آنها آشکار کنند دارا هستند.
لذا در مورد بحث علم غیب نیز، آیات دو دسته هستند.
عدهای از آیات آن را مختص به خداوند متعال میدانند که منظور علم غیب استقلالی است و عدهای از آیات آن را به غیر خداوند هم نسبت میدهد.
به این آیه مبارکه توجه کنید:
عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا(۲۶) إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا(۲۷)[۱]
خدا عالم به غیب است که غیبش را بر احدی آشکار نمیکند مگر هر فرستادهای را که به آن راضی باشد…
قطعا رسول اکرم صلی الله علیه و آله مصداق این آیه شریفه هستند و از آنجا که با ادله قطعی و متواتر ائمه علیهم السلام وارثان علم رسول اکرم هستند از این واسطه آنها نیز به آن مقدار از غیبی که برای رسول الله آشکار شده بود، عالم هستند.
مسأله دوم: خلق جهان به خاطر محبت ۵ تن که در حدیث کساء و برخی از احادیث دیگر آمده است.
واقعیت این است که خیلی چیزها هست که گفته میشود ولی چون تفسیرش بیان نمیشود ممکن است برداشتهای ناصحیحی صورت بگیرد.
در مورد هدف خلقت قرآن سخن میگوید و روایاتی با اسناد بسیار معتبر آیه شریفه را تفسیر کردهاند.
و لذا اگر در یک روایتی با سند نه چندان خوب، مثل حدیث کساء، مطلبی بود باید بر پایه همان مطلبی که در قرآن و روایات معتبر آمده فهمیده شود.
و گرنه طبیعی است که فهم درستی از دین نخواهد بود.
قرآن میفرماید :
*(و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون)*[۲]: یعنی جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا عبادت کنند.
در خود قرآن هم آمده است که عبادت مقدمه معرفت یقینی است[۳] و در روایات هم اجمالا به این معنا اشاره شده است که سبب امر به عبادت حصول معرفت است[۴] .
و اینکه در آیه مبارکه عبادت ذکر شده است ظاهرا از این جهت است که طریق اصلی رسیدن به معرفت، معرفی شود؛ یعنی، خداوند متعال در این آیه مبارکه از اینکه فرمود مرا عبادت کنند، این مطلب را اراده کرده است که من جن و انس را خلق نکردم مگر برای اینکه مرا بشناسند.
هدف اصلی خلقت انسان معرفت خداست که راه رسیدن به آن عبادت خداست.
توضیح مطلب نیز از آنچه در سابق در قسمت «چرا دین» گذشت روشن میشود.
تفسیر اول:
دوست داشتن اهل بیت سبب عبادت+ عبادت هدف خلقت: نتیجه: دوست داشتن در راستای هدف خلقت
خلاصه آن این بود که:
از ویژگیهای معرفتهای حضوری این بود که در شرایطی کمرنگ میشدند.
قبلا مثال مُسَکِّن بیشتر در شبها در بیمارستانها را مطرح کردیم.
هم چنین مثال برنده شدن در قرعه کشی بانک که گفتیم علوم حضوری بر اثر تزاحم با مسائل دیگر کمرنگ میشوند.
گفتیم علم به خدا هم همین گونه است.
یعنی از نوع درد است و خود خدا را شخص باید بیابد. راهش هم عبادت بود.
گفتیم چون عبادات به گونهای طراحی شدهاند که مزاحمهای مختلف را آرام آرام ضعیف میکنند.
مثلا شکم یکی از مهمترین مزاحمهای علم حضوری است.
روزه کارکردش این است که توجه انسان را از شکم دور میکند و از این جهت موجب نابودی مزاحمت آن میشود.
نماز معنایش این است که روزی ۵ بار از همه چیز دست بکش و به خدا رو کن.
جهاد دلبستگی به بدن را از بین میبرد.
قناعت ما را از دغدغه مال راحت میکند. لذا راه معرفت خدا، عبادت است.
کسی که میخواهد عبادت کند راهش چیست؟
یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود ما بهتر عبادت کنیم علاقه و محبت به منابع کمال است که در انتهای بحث چرا دین توضیح دادیم که سبب میشد قوه عقل و احساس ما در یک راستا قرار بگیرند و استعدادهای ما به نحو حداکثری شکوفا شوند.
محبت امیرالمؤمنین سبب میشود شخص رنگ و بوی امیرالمؤمنین بگیرد.
نتیجه:
لذا اگر بخواهیم متن حدیث کساء را یک طوری تفسیر کنیم که با مجموعه متون قرآنی و با بقیه معارف ما سازگار باشد، باید بگویم که منظور این است که من خلق را نیافریدم مگر برای محبت داشتن به این افراد، چون محبت داشتن به این افراد مهمترین عامل تحقق عبادت خداست و عبادت خدا هم تنها راه رسیدن به معرفت واقعی است که هدف غایی خلقت است.
لذا اتفاقا اصلا مطلب غریبی نیست و اتفاقا مطابق با مجموعه معارف قرآنی و روایی ماست.
اینکه خداوند متعال اجر و مزد رسالت پیغمبر خود را نیز محبت به نزدیکان ایشان قرار میدهد[۵] نیز نکتهاش همین است.
چون بنابر آیه تطهیر آنها مجمع تمام طهارتها و زیباییها هستند و طبق تحلیلی که عرض کردیم این محبت موجب کمال خود انسان میشود و لذا خداوند متعال در قرآن میفرماید:
*(قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيد)*[۶]
یعنی: بگو ای پیغمبر آنچه من از شما به عنوان اجر خواستم این به نفع خود شماست و نیست اجر من مگر بر خود خدا و او بر هر چیزی گواه است.
آری!
فائده محبت داشتن به اولیای الهی اولا به خود ما میرسد.
اینها که تا اینجا گفتیم یک تفسیر بود.
تفسیر دوم:
فرض کنید کسی به این نیت که مجاهد فی سبیل الله تحویل جامعه دهد، مدرسه ای می سازد و در آنجا به تربیت دانش آموزان مشغول میشود.
طبیعی است که افراد زیادی مجاهد فی سبیل الله نشوند.
عده معمولا کمی هم مثال کامل مجاهد فی سبیل الله بشوند.
عده ای هم در این بین، نه مجاهد واقعی باشند و نه خلافش.
حال اگر مدیر مدرسه ۵ نفری که مجاهد فی سبیل الله واقعی شده اند، هدف اصلی خود از تأسیس مدرسه اعلام کند، یعنی چه؟
مثلا مدیر مدرسه بگوید: هدف من از تأسیس مدرسه شما ۵ نفر بودید!
منظور بسیار روشن است. یعنی شما بودید که هدف اصلی مرا محقق کردید و شما بودید که مجاهد واقعی فی سبیل الله شدید.
حال هدف خلقت هرچه باشد در ۵ تن یا پیغمبر و ائمه، به صورت کاملتر محقق شده است و لذا جا دارد که گفته شود که هدف خلقت اینها بودند.
هیچ ربطی هم به غلو ندارد!
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین