بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این نوشتار میخوانید:
- جامعه اربعین تجلی سپاه حضرت مهدی
- چرا پیاده روی
- پیاده روی نمادی از وظیفه محوری در مقابل نتیجه محوری
- عبور از ظواهر و رسیدن به باطنها
- اصل باطن عزاداری
تجلی سپاه حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
جامعه ای که در زیارت اربعین، شکل میگیرد، نمونه ای کوچک از جامعه ایده آل زمان ظهور حضرت ولی عصر است.
ما زمانی به وضعیت ایده آل، امام زمانی بودن رسیده ایم که نسبت به مؤمنین همان حالتی را داشته باشیم که در زیارت اربعین داریم.
مؤمنین در این جامعه، واقعا دلسوز یکدیگر هستند و برای خدمت به یکدیگر واقعا رقابت میکنند و از خود میگذرند و به دیگران میدهند.
اختلافات خود را کنار میگذارند و زیر پرچم امام حسین جمع میشوند و با هم سینه میزنند. سختی ها را برای رسیدن به دوست تحمل میکنند و هر کس هر چه از دستش میآید، دریغ نمیکند.
به امید روزی که امام حسین عزیزمان، تمام زندگی ما را پر کنند و نه چند روزی از محرم و آخر صفر.
گاهی سؤالی مطرح میشود و آن اینکه:
چرا پیاده روی؟
اگر با ماشین برویم و سریعتر برسیم و با آرامش بدنی بیشتری زیارت کنیم، بهتر نیست؟
پاسخ این است که باید دید در پیاده روی، به دنبال چه هستیم.
آیا به دنبال رسیدن به مقصد هستیم؟
اگر چنین بود، شاید، با ماشین رفتن بهتر بود ولی واقعیت این است که هدف اصلی پیاده روی، زیارت و رسیدن به مقصد(مرقد مطهر امام حسین علیه السلام) نیست.
خاطره ای از آیت الله بروجردی: بنده از استادم آیت الله فیاضی از آیت الله بروجردی!
بگذارید، خاطره ای از مرحوم آیت الله بروجردی نقل کنم. یکی از اساتید که شاگرد ایشان بودند، میفرمودند:
یک روز جناب آیت الله بروجردی، در اول درس، فرمودند:
سؤالی است که چندین بار، طلاب مختلف به صورتهای مختلف، پرسیده اند و لذا به نظرم آمد، در سر درس به صورت عمومی آن را مطرح کنم.
سؤالی که میپرسند این است: ملاک رسیدن به مقصد چیست؟ چه زمان میتوانیم بفهمیم به مقصد رسیده ایم؟
آیت الله بروجردی در ادامه برای پاسخ به این سؤال میفرمایند:
ای طلبه ها!
اگر الآن که سر درس تشریف آورده اید، برای سربازی امام زمان، آمده اید، همین الآن به مقصد رسیده اید.
اما اگر الآن برای چیز دیگر آمده اید،(مثلا برای اینکه بعدا سرباز امام زمان شوید!) هیچ گاه به مقصد نخواهید رسید!
به زبان خودمانی، آیت الله بروجردی میخواستند بفرمایند، ما نتیجه محور نیستیم. ما وظیفه محوریم.
ما «در راه بودن» را مقصد اصلی میدانیم و نه چیز دیگر را.
در پیاده روی اربعین، زوار دائما با یک دو راهی بزرگ مواجه هستند.
یک راه ادامه مسیر پیاده رویست.
راه دیگر، برگشت یا رفتن به سمت دیگر جاده، برای سوار شدن به ماشینهایِ سواریِ نجف کربلاست.
راه اول، نماد تحمل سختیها در راه امام است.
راه دوم، نماد نتیجه محوری(و نه وظیفه محوری) و البته توجه کردن به خواسته های نفسانی است.
آنچه که در حق آن گفتند: دوست داشتن دنیا(همین خواسته های نفسانی و …) ریشه هر اشتباهی است.(حب الدنیا، رأس کل خطیئة)
ما در پیاده روی، تمرین سربازی امام زمانمان را میکنیم.
تمرین پا گذاشتن روی خواهشها و استقامت در تفکر وظیفه محوری.
اینها برای این است که اگر روزی، امام زمانمان، سپاهش را مانند طالوت به نهری آزمایش کرد، ما از آن دسته قلیلی باشیم که قرآن میفرماید:
فشربوا منه الا قلیلا منهم.(قسمتی از آیه ۲۴۹ سوره مبارکه بقره: پس از آن نهر نوشیدند مگر اندکی از آنها.)
وظیفه محوران، ننوشیدند ولی نتیجه محوران، گفتند، اگر ننوشیم تشنه خواهیم ماند و نمیتوانیم خوب بجنگیم.
سپاه امام زمان جای وظیفه محوران است و نه نتیجه محوران.
شاید بهترین دعایی که میتوانید، برای خود و اطرافیان کنید، همین دعا باشد که بگویید:
خدایا ما را وظیفه محور بگردان و وظیفه محور نگه دار و وظیفه محور بمیران.
شاید اگر من جای شما بودم، این مطلب و ادامه آن را برای همه کسانی که فکر میکردم، معرفت کافی نسبت به زیارت اربعین ندارند، میفرستادم.
تا به او برای بهره برداری حداکثری از این حرکت بزرگ، کمک کرده باشم، زیرا که ارزش واقعی عمل هر فردی، به معرفت او نسبت به آن عمل است و نه به ظاهر بزرگ یا کوچک عملش.
پیاده در کنار ماشین ها!
جالب اینکه در برخی روایات داریم که در مسیر پیاده روی حج، اهل بیت علیهم السلام با کاروان خود، چارپایان را میبردند ولی سوار آن نمیشدند.
مثلا با خود شترانی همراه میکردند ولی بر آنها سوار نمیشدند.
در تحلیل این روایات نکات بسیاری گفته شده.
برخی گفته اند، به جهت وقائع ضروری با خود میبردند. برخی گفته اند به جهت مسیر برگشت میبردند.
برخی گفته اند برای حمل راحت بار. و نکات دیگر.
اما شاید نکته ای که در توجیه پیاده روی گفتیم در حج هم مناسب باشد.
اگر شتری در کنار انسان نباشد، تنها در ابتدای مسیر و قبل از تحمل سختیها بر سر دوراهی قرار داریم.
در راه که سختی ها را تحمل میکنیم، به دلیل نداشتن چارپا، دوراهی در کار نیست.
تنها پشیمانیم از اینکه چرا در ابتدای راه شتران را نیاوردیم!
ولی اگر شترها کنار ما باشد، لحظه به لحظه در دوراهی، پیاده روی یا سواره رفتن، (همان دو راهی خواهشهای نفسانی و در مسیر امام بودن)، راه پیاده روی را انتخاب میکنیم و از این جهت دائما در طول مسیر در حال رشد هستیم.
لذا در روایات متعددی، پیاده روی در حج، برای صرفه جویی در هزینه و دیگر اغراض کم فضیلت انگاشته شده است و حتی سواری رفتن، بهتر دانسته شده است.
همچنین در روایتی دیگر، پیاده روی در مسیر حج که مانع از دعاء و عبادت باشد، نهی شده است.(علل الشرائع،جص،ص۴۴۶و۴۴۷)
لذا چه خوب فرمود: عمل کننده بر غیر بصیرت مثل کسی است که در غیر راه درست در حال حرکت است. هر چه سریعتر حرکت کند، از مقصد دور تر میشود.(کافی،ج۱،ص۴۳)
وقتی انسان نداند، در پیاده روی دنبال چه باید باشد، از مقصد آن به آن دورتر میشود.
زیرا در غیر راه اصلی در حال حرکت است. نماز و روزه و همه عبادات اینگونه هستند.
کار و درس و کلاس و معاشرت و … هم همین طور هستند.
عزاداری عمیق
خود عزاداری هم همین است. چه بسیار افرادی که عزاداری میکنند ولی نمیدانند در آن به دنبال چه هستند.
اشکی میریزند و شامی میخورند و قبل و بعد از عزاداری همان هستند که بودند.
خداوند متعال به همه ما توفیق، فهم دین و حقیقت باطن اعمال ظاهری را، عنایت بفرماید تا بفهمیم که در پس ظاهرها به دنبال چه باطنهایی باید باشیم.
البته نباید فراموش کنیم که باطنها در پس ظاهرها دستیافتنی است.
گویا همیشه عادت کرده ایم در ظاهرها، توقف کنیم و جلو نرویم.
در همین اربعین، این همه موکب زده ایم تا غذای مطابق میل ایرانی جماعت، بدهیم.
حتی عراقیها به فکر ما افتاده اند که چای ایرانی بدهند!
اما از نظر فرهنگی که اصل است، این جمعیت، با این همه شور و شوق و این همه آمادگی قلبی و این همه نیاز، هیچ برنامه ای نداریم!
چند تا طلبه، جمع شدیم رفتیم برای گپ و گفتگو با مردم بین راه.
اگر سؤالی دارند، اگر نیازی هست، اگر مشاوره میخواهند کمکشان کنیم.
با آنها دوست شویم و از این طریق به آنها کمک کنیم.
بسیاری از رفقای طلبه را در بین راه میدیدم که با هم چند نفر چند نفر راه میرفتند!
چرا از هم جدا نمیشوید به مردم برسید؟
این همه نماز جماعت، چرا بعد از آنها دو دقیقه حرف نمیزدید؟
چه قدر بچه هیئتی دیدیم که پوستر و پرچم و سربند و … توزیع میکردند.
اینها خوب ولی چند تا هیئتی دیدیم که به فکر توزیع فکر، کشاندن حب امام حسین به درون زندگی زائر بعد از زیارت باشند؟
آری! تمام فکر و ذکر ما اینکه غذای زائر را چه کار کنیم!؟
شربت زعفران بدهیم و چای لیمو! دمنوش آویشن!
امام صادق در تفسیر آیه مبارکه:
کسی که یک نفر را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده فرمودند که هدایت فرد از گمراهی به هدایت، مصداق این آیه است.(کافی ج۲،ص۲۱۰)
در برخی روایات فرمودند تأویل اعظم آیه این است.
یک نفر را در شأنی از شؤون زندگی اش هدایت کنیم، گویا همه مردم را زنده کرده ایم.
اگر دوست دارید با فلسفه امور دیگر مربوط به عزاداری آشنا شوید حتما صفحه «شبهات مربوط به عزاداری» و نیز «اسرار آداب ظاهری» را بخوانید.