بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید:
- حدیث لقمان به فرزندش که در آن ایمان مسافر کشتی تقوا معرفی شده است.
- شرح اجمالی حدیث و اصلاح دیدگاه ما به دنیا
- شرح تقوی
- تأثیر گناهان در عقل
- ان الانسان لفی خسر: شرح وضعیت خطرناک ما!
- مؤمن واقعی کیست؟ تعریف قرآن از مؤمن!
- از چه چیز خدا باید ترسید؟!
- فکر گناه و آثار مخرب آن
- راهکار تقویت اراده
- از کجا بفهمیم کسی با تقوا است؟!
- تقوای خود را با چه کسانی مقایسه کنیم؟
- رابطه تزاحم و تقوا
- رابطه تقوا و بی هدفی
- گناه اعتقادی شرک، ظلم عظیم است!
- شرح ایمان
- بیان حقیقت ایمان
- مؤمن واقعی به تعریف قرآن کیست؟
- باطن عمل و نیت آن بسیار مهم است و تقوای ظاهری کفایت نمیکند
- ماجرای برق رفتگی سال ۱۹۷۷ نیویورک و اتفاقات مشابه
- حیا از خدا
ایمان مسافر کشتی تقوا
در کتاب کافی(ج۱،ص۱۶) چنین میخوانیم:
«لقمان به پسرش گفت:
ای فرزندم! همانا دنیا دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق شدند.
پس باید کِشتی تو در آن تقوای الهی(عمل به وظائف الهی) باشد
و آنچه آن کشتی را پر میکند ایمان باشد
و بادبان کِشتی توکل باشد
و ناخدای آن عقل باشد
و راهنمای کِشتی علم باشد
و سکان آن کشتی صبر باشد.»
یعنی بدون عمل به وظیفه نجات ممکن نیست.
ایمان روحِ کِشتیِ عمل به وظائف الهی است.
اگر کسی ایمان نداشته باشد، کشتی او بی روح است.
گویا کشتی او خالیست و قرار نیست کسی با آن نجات پیدا کند!
توکل است که به این کشتی جهت میدهد.
عقل است که بر اساس علم کشتی را هدایت میکند و عقل بدون صبر راهی از پیش نمیبرد.
عقل ناخدای کشتی وجود ماست.
کشتی بدون وجود ناخدا، هیچ وقت به مقصد نخواهد رسید. علم راهنمای عقل ماست.
لذا علم بدون عقل فائدهای ندارد.
بزرگترین خیانتها به بشریت توسط دانشمندان غیر عاقل صورت میگیرد.
افراد عادی خطرشان در حد خودشان عادی است ولی وای از روزی که دانشمندی عاقل نباشد.
عقل و علم بدون صبر فائدهای ندارد.
توکل هم یاری دهنده خوبی است برای حرکت در دریای مواج مشکلات.
و همه اینها در پرتو ایمان و تقوی فائده دارند.
دیدگاه ما به دنیا
آیا تصور کردهایم که در حال غرق شدن هستیم مگر اینکه بر کشتی ایمان و تقوی سوار شویم؟
تصور ما نسبت به دنیا، همان جهان بینی ماست که یکی از ارکان مهم تمامی تصمیم گیریهای ماست.
فرصت کم است.
در کتاب کافی(ج۱،ص۱۶) میخوانیم:
«برای هر چیزی راهنمایی است و راهنمای عقل تفکر است و راهنمای تفکر سکوت است.
هر چیزی مرکبی(چیزی که بر آن سوار شود و به وسیله آن پیش برود) دارد و مرکب عقل تواضع است.
و برای جاهل بودن تو کفایت میکند که آنچه از آن نهی شده ای را انجام دهی.»
کسی که زیاد حرف میزند فرصت فکر کردن ندارد و کسی که فکر نکند، نمیتواند عاقل باشد.
کسی که تواضع ندارد، قدرت حرکت ندارد.
عقل بدون تواضع به رشد نمیانجامد.
عصیان الهی بزرگترین رفتار جاهلانه بشر است.
عصیان خدا یعنی نافرمانی کسی که هر چه داریم از اوست بدون اینکه شایسته لطفهای بی شمارش باشیم.
یکی از تفکرات رایج در غرب، تعارض دین و علم و تعارض بین دین و عقل است.
کسانی که با مکاتب ایمان گرای غربی آشنا هستند میدانند که در این مکاتب نوعی تعارض بین دین و عقل وجود دارد.
یعنی یا تعارض بین این دو را قائل هستند یا اینکه لا اقل میگویند که این دو، دو حوزه مختلف هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند.
ولی در اسلام دقیقا مسأله به عکس است.
یعنی نه تنها تعارض ندارند بلکه اصل دین رفتاری عاقلانه تلقی میشود.
بدتر از همه اینکه برخی از روشنفکران معاصر همین ایران خودمان، بعد از مطالعه کلمات ایمانگراهای غربی، آن کلمات را بر اسلام تطبیق کردهاند!
حال اینکه:
آنچه سبب پیدایش آن تفکرات در غرب بود، تعارض شدید بین مسیحیت تحریف شده و علوم و مطالب واضح عقلی بود و حال اینکه این مسأله در اسلام به طور کلی وجود خارجی ندارد.
تأثیر گناهان در عقل
اعمال ناشایست و نافرمانی الهی، نه تنها نشانه بی عقلی است بلکه به مرور زمان منجر به ضعیفتر شدن عقل میشود.
کفران نعمت، سبب سلب آن میشود.
دنیایی دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق شدهاند.
پس باید «کشتی» تو در آن «تقوای الهی» باشد و آنچه کشتی را پر میکند «ایمان» و بادبان کشتی «توکل» و ناخدای آن «عقل» و راهنمای کشتی «علم» و سُکّان آن «صبر» باشد.(کافی ج۱،ص۱۶)
میتوان چنین فهمید که «عقل» برای به مقصد رساندن، نیاز به اموری دارد که مهمترین آنها:
«ایمان و عمل صالح(تقوی) و توکل و علم و صبر» است.
آری! مهمترین افراد سپاه عقل اینها هستند.
پس اگر کسی به فکر تقویت عقل خود است، باید این افراد سپاهِ عقل را تقویت کند.
از امروز به شرح این حدیث و تک تک اجزای آن میپردازیم.
دنیا دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق شدهاند.
آیا نگرش و جهان بینی ما چنین است. کسی که خود را در حال غرق شدن ببیند و هر لحظه احساس کند که در حال غرق شدن است به فکر دست و پا کردن وسیلهای برای نجات است.
اگر ما در دنیا احساس امنیت میکنیم، یعنی دنیا را نشناختهایم.
اگر ما دغدغه نجات خود را نداریم، یعنی نمیفهمیم که در حال غرق شدن هستیم.
بزرگترین بیماری، آن است که بیمار باشیم ولی ندانیم که بیماریم.
طبیعتا به دنبال درمان هم نخواهیم بود.
دغدغه نجات و اصلاح، تنها زمانی ایجاد میشود که بفهمیم مشکل داریم.
بفهمیم در چه فضای خطرناکی زندگی میکنیم
و العصر ان الانسان لفي خسر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات
«قسم به زمان، همانا همه انسانها در حال از دست دادن سرمایه خویش هستند.»
آری! عمر سرمایهایست که اگر از آن استفاده نکنیم، بیچارهایم.
«مگر کسانی که ایمان آوردند و همه اعمال صالح را انجام دادند.»
تنها کسی نجات یافته است که از این سرمایه عمر، در راه ایمان و عمل صالح قدم بردارد.
ما انسانها مانند آدم برفی در حال ذوب شدن هستیم، و فرصت بسیار کوتاه است و سرمایه بسیار کم و مسیر بسیار طولانی.
به فکر خود باشیم…
آدم برفی عمر ما در حال آب شدن است.
هر روز یک عیب خود را شناسایی و آن را اصلاح کنیم.
فرصت کمی باقیست.
دنیایی دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق شدهاند.
پس باید «کشتی» تو در آن «تقوای الهی» باشد و آنچه کشتی را پر میکند «ایمان» و بادبان کشتی «توکل» و ناخدای آن «عقل» و راهنمای کشتی «علم» و سُکّان آن «صبر» باشد.(کافی ج۱،ص۱۶)
میتوان چنین فهمید که «عقل» برای به مقصد رساندن، نیاز به اموری دارد که مهمترین آنها: «ایمان و عمل صالح(تقوی) و توکل و علم و صبر» است.
آری! مهمترین افراد سپاه عقل اینها هستند.
پس اگر کسی به فکر تقویت عقل خود است، باید این افراد سپاهِ عقل را تقویت کند.
در حال شرح این حدیث هستیم.
شخص بدون کشتی در دریا غرق خواهد شد. تقوا چیست؟
تقوا یعنی «هوای خدا را داشتن» و یعنی «خدا را پاییدن».
یعنی وقتی خدا گفت: انجام بده، جدی بگیریم.
چرا اگر حتی کودکی در کنار ما باشد، از انجام بسیاری از گناهان خجالت میکشیم؟
چون نسبت به آن کودک تقوا داریم.
تقوا، یعنی در هر لحظه خدا را پاییدن و به دلیل حضور و خجالت و شرم و … از انجام گناه و بدیها خود داری کنیم.
امام صادق کسی نیست که بی خود و بی جهت قسم بخورند. حضرت فرمودند(سند اعلائی در کافی، ج۲،ص۷۳) :
قسم به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که اهل طاعت خداوند باشد.
تقوی الله، یعنی نه فقط عمل را برای اینکه از آن خوشمان نمیآید یا آن را بد میدانیم ترک کنیم، بلکه چون خدای ما، آن را خوش نمیداند، ترک کنیم.
تقوای یک فرد مذهبی روزه نخوردن در ماه مبارک رمضان نیست.
معلوم است که روزه نمیخورد.
تقوای هر کس بر اساس نقطه ضعفهای اوست.
یعنی آن اموری که ممکن است او انجام دهد و اگر انجام ندهد، فقط برای خدا چنین میکند.
در تقوا داشتن و نداشتن، گناه کوچک و بزرگ چندان مطرح نیست.
گناه کوچک هم نافرمانی اوست و بزرگ.
فرمود(امالی شیخ طوسی،ص۵۲۸) :
به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه نگاه کن به اینکه از چه کسی نا فرمانی کردهای!
توجه به اوست که در تنهایی ما را از آلودگیها نجات میدهد.
آری او در حال نظاره کردن است.
آیا برای او آن قدر ارزش قائل هستیم که به خاطر او بهتر عمل کنیم؟
دنیایی دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق شدهاند.
پس باید «کشتی» تو در آن «تقوای الهی» باشد و آنچه کشتی را پر میکند «ایمان» و بادبان کشتی «توکل» و ناخدای آن «عقل» و راهنمای کشتی «علم» و سُکّان آن «صبر» باشد.(کافی ج۱،ص۱۶)
میتوان چنین فهمید که «عقل» برای به مقصد رساندن، نیاز به اموری دارد که مهمترین آنها: «ایمان و عمل صالح(تقوی) و توکل و علم و صبر» است.
آری! مهمترین افراد سپاه عقل اینها هستند.
پس اگر کسی به فکر تقویت عقل خود است، باید این افراد سپاهِ عقل را تقویت کند.
مشغول فهم این حدیث هستیم…
در کتاب کافی میخوانیم(ج۲،ص۷۶) :
«خداوند هیچ بندهای را از ذلت گناهان به عزت تقوی منتقل نکرد، مگر اینکه:
او را بدون مال غنی کرد
و بدون فامیلِ بزرگ (باحسب و نسب و شریف)، عزیز کرد
و بدون کسی، انیس او شد(یعنی خود خدا انیس او شد)»
تقوی سبب بی نیازی از همه کس و همه چیز است.
شخصی که خدا دارد، همه چیز دارد و آنکه خدا ندارد، پس چه دارد؟
آیا بندگی خدا را عزت میدانیم؟ آیا چشم گفتن به خدا را عزت میدانیم؟
آیا واقعا نافرمانی خدا را ذلت میدانیم؟
در زندگی خود بیاندیشیم.
آیا شده است که گناهی را مایه عزت خود بدانیم؟
آیا شده است به انجام دادن گناهی افتخار کنیم؟
آیا شده است به خاطر گناهی، کسی را ستوده باشیم؟
گناه هر کسی به رتبه ایمانی او بستگی دارد.
یکی از چیزهایی که جا دارد هر روز از آن استغفار کنیم، عبادات ماست.
نمازهایی که خود خدا میداند که در آن، غیرِ خدا حضور دارد.
نمازی که در آن خاطرات روزانه و ماهانه و برنامه های سالانه مرور میشود.
افسوس از این نمازهای ما…
او که دوستش دارم، در حال نظاره من است.
عالم محضر خداست، حتی افکار پنهان من.
در دنیای ذهنم، تقوا پیشه میکنم.
بسیاری از افراد دوست دارند محبوب باشند.
دوست داریم که دیگران ما را دوست داشته باشند.
با اطاعت دیگران، انسان به محبوبیت نمیرسد.
اطاعت دیگران خصوصا وقتی نافرمانی الهی را در پی داشته باشد، چیزی جز خفت و خواری نیست.
قرآن راه محبوبیت را پیش روی ما میگذارد:
همانا کسانی که ایمان آوردند و همه اعمال صالح را انجام دادند، خداوند رحمان به زودی برای آنها محبتی قرار میدهد.(سوره مباركه مريم آيه ۹۶)
آری! در بندگی خدا همه چیز نهفته است.
چه زمان میتوان فهمید که آیا ما واقعا متقی هستیم یا نه؟ فرصت کمی باقیست.
از چه چیز خدا باید از خدا ترسید؟
باید از عدل او ترسید.
اشتباهات ما بسیار است و وای بر ما اگر او بر اساس عدلش با ما برخورد کند.
او خدایی است که باید از او ترسید ولی بر اثر ترس از عدلش، به خودش پناه برد.
این چنین است که ترس از خدا با عشق به او منافاتی ندارد.
تقوی یعنی از خدا ترسیدن.
از خدا ترسیدن یعنی از عدل او ترسیدن و نتیجه این ترس، علاوه بر تلاش در درست عمل کردن، پناه بردن به خود خداست.
هنگام شنیده شدن ایات الهی، این ترس پر رنگتر میشود.
درست این است که :
نه انسان، امیدی داشته باشد که به دنبالش عصیان باشد و نه انسان ترسی داشته باشد که مانع از عشق به خدا باشد.
از اموری که کشتی تقوای الهی را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد و حتی ممکن است به غرق شدن آن بیانجامد، «ورودی»های ماست.
شنیدهها و دیدههای ما، اقیانوس وجود ما را مواج میکنند و ممکن است در لحظهای تمام کشتیهای وجود ما را، غرق کنند.
ممکن است یک نگاه ناپاک یا حتی گوش سپردن به آنچه که شایسته نیست، تمام داراییهایمان را به نابودی بکشاند.
فکر گناه
آیا تا کنون در اتاقی زیبا و طلا کاری شده یک آتش بزرگ روشن کرده اید؟
آتش تمام دیوارها را دودی و سیاه میکند و دیگر هیچ اثری از زیبایی ها باقی نخواهد ماند.
حضرت عیسی به اصحابش فرمود:
فکر گناه چنین است.
فکر گناه فضای دل انسان را آلوده میکند و چشم دل انسان کور خواهد شد.
کشتی تقوای ما، با افکار ناپاک، به ویرانی نزدیک خواهد شد.
قدر خود را بدانیم. تفکرات ناپاک ذهن ما را آلوده خواهد کرد.
تفکر ناپاک یعنی فکر هر گناهی، هر ریایی و هر آنچه که نباید…
افراد زیادی تلاش میکنند ولی همه به توفیق واقعی نمیرسند.
شاید دنیایی برای خود دست و پا کنند ولی به ارزشهای واقعی نمیرسند.
تلاشی که در آن تقوا نداشته باشد، سود واقعی نمیرساند(کافی، ج۲،ص۷۶)
بدون کشتی تقوا، غرق میشویم، حتی اگر زیاد دست و پا بزنیم
اگر مشکل عملی داریم و زورمان به خودمان نمیرسد ناشی از دو چیز است:
یا مشکل «علمی/بینشی» داریم و یا «مشکل عاطفی/گرایشی».
مشکل علمی یعنی اینکه نمیدانیم و به همین دلیل اعمالمان درست نیست.
مثل اینکه اهمیت تقوا و خدا ترسی را ندانیم و به همین دلیل دغدغه آن را نداشته باشیم.
طبیعی است که در این فرض باید به تحصیل دانش بپردازیم
ولی مشکل عاطفی این است که دلمان یاری نمیکند
میدانیم کار خوبی است و در این مسأله ذره ای شک نداریم ولی با این حال باز هم زورمان به خودمان نمیرسد
گویی ترمزی بزرگ پیش روی ماست که نمیگذارد حرکت کنیم
راه حل مشکل گرایشی و عاطفی عاطفیست.
اما چیست؟ منتظر باشید
خدا سر منشأ تمام زیباییهاست.
کافیست به او نظری کنیم، تا به او عشق بورزیم.
غفلتهاست که عشق او را از یاد ما میبرد.
شخصی که به واجبات خدا و محرمات الهی، عمل کند، از با تقواترین مردم است.(کافی،ج۲،ص۸۲)
به نظر شما واجبات و محرمات الهی چیست؟ نماز و روزه و حج و …؟
بله اینها هست ولی آیا فقط اینهاست؟
به این روایت تکان دهنده که سند آن هم معتبر است(کافی،ج۲،ص۱۰۴)، توجه کنیم:
گول نماز و روزه آنها را نخورید! زیرا که گاهی اوقات افراد ادای نمازگزاران و روزه داران را در میآورند به گونه ای که اگر آنها را ترک کنند، میترسند! بلکه افراد را به راستگویی در گفتار و امانت داری بیازمایید.
گفتیم که گاهی مشکلات عملی ما و اینکه زورمان به خودمان نمیرسد، ناشی از مشکلات «بینشی/علمی» است و گاهی ناشی از مشکلات «گرایشی/عاطفی» است.
اما معمول «بچه مذهبیها» در بسیاری از امور، مشکل بینشی ندارند.
یعنی بعضی چیزها را واقعا «میدانند» ولی نمیتوانند عمل کنند. چه میشود که به دانستههای خود عمل نمیکنیم؟
یا به عبارت دقیقتر، چه میشود که «گرایشها/عواطف» ما را یاری نمیکنند و با اینکه میدانیم عملی نیکوست، آن را ترک میکنیم؟
راه حل مسأله را در صفحه زیر ببینید:
منشأ این تنبلیها و بیحالیها کجاست؟
فهم حقیقت تقوا بسیار مهم است.
بارها پیش میآید که به اسم تقوا، بی تقوایی میکنیم.
امر به معروفهایمان منکراتی است که باید از آن نهی شود. بیاندیشیم…
انسان بر نفس خود آگاه است و لذا برای اینکه بفهمیم با تقوا هستیم یا خیر، کافیست اندکی در خود تأمل کنیم.
اگر افکارمان را به مردم بگویند، شرمنده آنها میشویم؟!
اگر فرصت گناه باشد، به سراغ آن خواهیم رفت؟
خصوصا اگر گناهی باشد که هیچ کسی از آن مطلع نشود؟
اما در مورد تقوای دیگران نیز به سه چیز میتوان آن را آزمود.
اگر دیدیم کسی اهل سه چیز است، علی القاعده با تقواست:
- وفای به عهد
- راستگویی
- امانت داری
تا به حال شده است به بچه یا همسر خود وعده دهید و به آن عمل نکنید؟
اگر در مورد مطلبی که در مورد آن علم نداریم، سخن بگوییم، راستگو هستیم؟
یا اینکه شخص راستگو، تا زمانی که به مطلبی یقین نکند، در مورد آن سخن نمیگوید؟
آیا تا به حال شده که وقتی از وسائل بیت المال استفاده میکنیم ، به دلیل اینکه بیت المال است، با دقت بیشتری، سعی کنیم مقدار کمتری از آن استفاده کنیم؟
مثلا وقتی از سرویس بهداشتی عمومی استفاده میکنیم، آب را با دقت بیشتری، کمتر استفاده کنیم؟
وقتی از اموال اداره، استفاده میکنیم، با وسواس بیشتری، صرفا به قدر لازم استفاده کنیم؟
بیت المال امانت همه مردم در دست ماست.
آیا ما در نظر امام زمان با تقوا هستیم؟
بیاندیشیم…
خود را با چه کسی مقایسه کنیم؟!
یکی از تهدیدهای دینداری، این است که خود را با افراد خیلی بد مقایسه کنیم و بعد خاطر جمع میشویم که کار ما خوب است!
انسان عاقل، خود را با خوبان میسنجد و با آنها رقابت میکند.
تزاحم
یکی از مهمترین مشکلات برای رسیدن به تقوای واقعی، مسأله ای به اسم «تزاحم» است.
تزاحم یعنی اینکه بتوانیم در موقعیتهای مختلف مهم و مهمتر را تشخیص دهیم، و مهمتر را مقدم کنیم.
مثلا اگر مسلمانی در حال غرق شدن است و آخر وقت نماز هم هست، نباید نماز بخوانیم و باید برویم شخص را نجات دهیم و بعد نمازمان را قضا کنیم، زیرا خداوند متعال حفظ جان را مقدم بر نماز در وقت میداند.
بسیار رخ میدهد که افراد به دلیل عدم شناخت کافی از دین، در تزاحمات به اشتباه میافتند و مسألهای را که مهمتر نیست، مقدم میکنند و واجبی را عقب میگذارند.
مثلا پدر بچهای از او میخواهد که برود سریعا کاری را انجام دهد و از طرفی اول وقت نماز است.
انجام درخواست پدر مهمتر از نماز اول وقت است، ولی برخی به اشتباه، چنین نمیکنند.
یا مثلا ادای قرض واجبتر از سفر زیارتی یا گرفتن روضه برای ابی عبدالله است ولی گاهی به اشتباه قرضشان را ادا نمیکنند و در عوض به سفر زیارتی میروند.
دانشجویان متدینی سراغ دارم، که به قدری در فعالیتهای نهادهای مذهبی فعال میشوند که از درس خود جا میمانند.
به نظر میرسد که باید در این زمینه، از مقدار ساعت فعالیتهای مذهبی خود یا تفریحات خود کم کنند، تا از نظر درسی بتوانند در سطح بسیار بالا باشند.
دل مؤمن نزد خدا بسیار مهم است.
روایات متعدد با اسناد صحیح داریم که اگر روزه مستحب بودیم و مؤمنی به ما غذا تعارف کرد، برای اینکه در دلش رنجیده نشود، نگو که من روزه هستم…
چهره ناخوشی که از دین در نزد بسیاری از مردم است، ناشی از بیفکریها و عدم شناخت دقیق دین توسط خود ماست.
رفتارهای نسنجیدهای که به مرور زمان باعث تیره شدن چهره دین در نزد مردم شده است.
ما مسئولیم…
کشتی تقوا را ایمان پر میکند. ایمان ثمره تقواست.
کسی که تقوا ندارد، نمیتواند، ایمان داشته باشد.
البته ایمان درجاتی دارد که هر کس به اندازه درجه تقوایش از درجات ایمان بهرهمند است.
برخی فکر میکنند، ایمان به معنای دانستن خدایی خدا و پیغمبری پیغمبر و آنچه بر ایشان نازل شده است، میباشد.
قرآن از کسانی سخن میگوید که با وجود یقین به پیغمبری موسی، او را انکار کردند.(سوره نمل،آیه۱۴)
صرف دانستن و حتی یقین که بالاترین درجات شناخت است، برای ایمان کفایت نمیکند.
ایمان خود تقوا هم نیست بلکه در عرض تقوا و عمل صالح است و ثمره آن است.
مشکل اصلی نچشیدن طعم ایمان است و اگر بچشیم، هرگز آن را رها نخواهیم کرد.
ایمان همان حقیقتی است که در چشمان آرام و چهره مقتدر این شهید عزیز، پیداست.
آری! اگر کسی به ایمان برسد، مشغول بازیها نخواهد بود.
از خدا میخواهم که به همه ما، آن قدر شیرینی ایمان را بچشاند که مشغول هیچ بازی نشویم.
روزگاری بازی زندگی ما، که از نبودش «آزرده» و با بودنش «آرامش» میگرفتیم، پستانکی بود که در دهانمان میگذاشتند.
مدتی بعد اسباب بازیهای کوچک و بزرگ و مدتی بعد دوچرخه و امثال آن، این نقش را بازی میکردند.
بعدها خانه و ماشین و شغل و کنکور و مدرک و … بازی زندگی ما شدند.
جالب اینکه هر زمانی به بازی سن قبل، به دید تمسخر و کودکی نگاه میکنیم ولی در زمان خودش، از نبود آن آشفته میشدیم.
ایمان یعنی دل بستن به آن کسی که کهنه نمیشود و در هر لحظه از تمام اسباب بازیهای سن ما، شیرینتر است.
این است رازِ آرامش مؤمنان واقعی و این است راز اینکه:
لا خوف علیهم و لا هم یحزنون: نه ترسی بر آنهاست و نه ناراحت میشوند
ایمان یعنی صادقانه دل بستن به آن که میدانیم بهتر از او کسی نیست.
ایمان واقعی تنها در دلی جای میگیرد که به لوازم آن ایمان عمل کنیم.
معنا ندارد کسی به او دل ببندد و به اوامر و نواهی او بی توجه باشد.
برخی فکر میکنند که ایمان چندان مهم نیست و آنچه مهم است عمل خارجی شخص است.
آری ظاهری از اعمال را میبینند و حقیقت آن برایشان مهم نیست.
آری، کمک به دیگران به امید اینکه روزی به ما کمک کنند یا از روی نوع دوستی کجا؟!
و کمک به دیگرانی که از روی عشق به خداوند باشد؟
آری! هم از جهت کمیت و مقدار متفاوت خواهد بود و هم از نظر کیفیت.
لذتهای برتر را نچشیده ایم و به ظاهری از زندگی دنیا دل بسته ایم.
چرا میدوید؟
حدود هفت میلیارد انسان صبح یا شب میدوند! به کجا میدوند؟
هر کس دنبال هدفی! البته معمولا اگر بپرسی چرا میدوی با این پاسخها مواجه میشوی:
- چون بقیه میدوند!
- نمیدانم!
- بالاخره زندگی باید بگذرد!
- باید دوید دیگر!
- هدف خاصی ندارم!
آری! ایمان، اعتقاد به هدفی است که به زندگی معنایی جدید میدهد.
ایمان روحی است که کشتی تقوا را در میان دریایی عمیق که افراد زیادی را غرق کرده است، امید میبخشد.
هویت کشتی برای به مقصد رساندن یک اندوخته ایست که ایمان میباشد.
بزرگترین ظلم
ظلمهای زیادی در جهان میشود. داعش ظالم است!
ما هم کم و بیش ظالم هستیم! آمریکا هم همین طور!
یکی به پدر و مادرش ظلم میکند. ظلم بزرگی است.
یکی به همسرش و فرزندانش ظلم میکند. ظلم بزرگی است.
یکی به دوستان و اطرافیان و در و همسایه ظلم میکند. ظلم بزرگی است.
یکی به جامعه بشری ظلم میکند. ظلم بزرگی است.
به نظر شما بزرگترین ظلم چیست؟؟؟؟
قرآن در مورد هر امری تعبیر «عظیم» و بزرگ را به کار نمیبندد.
از نظر قرآن یکی از بزرگترین ظلمها که شاید حتی بزرگترین ظلم نیز باشد، «شرک» است.
شرک یعنی برای خدا شریک قائل شدن!
آیا یک مسأله اعتقادی که مربوط به افکار و درون انسان است، میتواند این قدر مهم باشد.
قرآن در مورد ظلمهای زیادی صحبت کرده است ولی در مورد هیچ یک این تعبیر را ندارد:
انّ الشرک لظلم عظیم(قطعا شرک همان ظلم بزرگ است.)
ایمان در مقابل شرک است.
وقتی شرک این قدر مهم شد، ایمان در آن سو نیز خیلی مهم خواهد شد.
به نظر شما چرا قرآن روی مسأله ای اعتقادی، این مقدار تأکید ویژه میکند؟
آیا واقعا درون ما و اینکه چه تفکری داریم این مقدار مهم است؟
از نظر منطق قرآنی ریشه همه ظلمها و گناهان به شرک بر میگردد و ریشه همه خوبیها توحید است.
در این باره بیشتر سخن خواهیم گفت…
گاهی باید از ظواهر عبور کنیم و به درون بپردازیم.
عمر به سرعت میگذرد و آنچه میماند باطن قلب ماست. چه قدر به آن اندیشیده ایم؟
از خدا می خواهم که به ما آرزوهای ارزشمند بدهد.
مشکل ما برآورده نشدن آرزوهایمان نیست.
مشکل این است که نمیدانیم چه باید بخواهیم.
کودکان وسیله بازی میخواهند. بزرگ کسی است که وسعت دید دارد و میفهمد که بازیچه ها چیست.
ایمان با احتمال قوی حقانیت دین شروع میشود و با پایداری در این مسیر تقویت می شود.
آری راهکار تقویت ایمان متدینین استدلال نیست، بلکه عمل به محتوای ایمان است.
آری!
مدتی ناسپاسی و عمل نکردن به محتوای ایمان، آرام آرام چشم دل و عقل را کور میکند تا جایی که فرد به تکذیب حقایق می پردازد.
ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَىٰ أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ [سوره الروم : ۱۰]
سپس عاقبت کسانی که مرتکب بدیها میشدند این شد که آیات الهی را تکذیب کردند و آنها را مسخره میکردند.
امیدوارم خداوند متعال، دل همه ما را سرشار از ایمان و محبت به خوبیها و خوبان بگرداند.
تا به حال شده است که بدی را دوست داشته باشیم؟
مثلا گناهی را دوست داشته باشیم؟
گاهی ما گناهی را دوست داریم ولی به دلیل اینکه گناه است، انجام نمیدهیم.
شخص به مؤمن به حالتی میرسد که از گناه خوشش نمیآید، نه اینکه دوست داشته باشد ولی چون گناه است انجام ندهد.
در کتاب کافی به سند صحیح اعلائی میخوانیم:
فضیل بن یسار میگوید از امام صادق پرسیدم که آیا دوست داشتن و نداشتن، جزئی از ایمان است؟
حضرت فرمودند: آیا «ایمان» چیزی جز «دوست داشتن» است؟!؟!
آیا ما مؤمن هستیم؟
سوره حجرات، آیه ۱۴:
اعراب گفتند ما «ایمان» آوردیم!
بگو : «ایمان» نیاوردید! بلکه بگویید «اسلام» آوردیم و هنوز ایمان در قلبهایتان داخل نشده است!
ملاک اعراب جاهلی بودن یا نبودن، ایمان است. اینکه کسی در عربستان به دنیا آمده باشد یا در ایران، مهم نیست.
آیا ایمان داریم یا صرفا اسلام آورده ایم؟!
مستند تکان دهنده ایست!
نظر کودکان مختلف در مورد دو عروسک ایرانی با ظاهری ایرانی(موی سیاه و …) و عروسکی خارجی(مو طلایی و …) می پرسند.
از بچه ها میپرسند کدام یک را دوست دارید؟
کدام یک بهتر است. کدام یک خوب و کدام یک بد است؟
کدام یک زیباست؟ کدام زشت است؟
در جواب همه سؤالات بچه ها به عروسک مو طلایی اشاره میکنند!
در نهایت از کودکان میپرسند: کدام یک شبیه توست!؟
در کمال ناباوری بچه ها با کراهت پاسخ میدهند که مو سیاه شبیه آنهاست.
ما از کودکی به نوعی تربیت میشویم که خودباخته باشیم.
شیفته غرب و ارزشهایش و سبک زندگیش! این یعنی تربیت کفر به فرزندان ما!
از خدا میخواهم دل همه ما را از محبت غیر خودش و اولیاءش خالی کند و لحظه به لحظه به محبت درونی ما به خوبیها بیافزاید.
ریش تراشی
چندی پیش در مورد زمینههای اجتماعی علاقه مردم ایران به تراشیدن ریش تحقيق میكردم.
يكي از نکات بسیار عجیب این است که حتی در میان بازیکنان فوتبال خیلی از کشورهای خارجی، مسأله اصلا شبیه ایران ما نیست!
مثلا در تیم ملی آرژانتین تعداد زیادی از بازیکنان، چهرهای با ته ریش اسلامی دارند، طوری که اگر کسی نداند، ابتداء که قیافه بسیاری از بازیکنان را ببیند، تصور میکند که بسیاری از آنها بسیجی یا حزب اللهی هستند!!
یکی از نکات بسیار جالب این بود که کارتونها و قهرمانهایی که از کودکی، فرزندان ما به آنها علاقه مند میشوند، بی ریش هستند!
مثلا مرد عنکبوتی و هری پاتر و تقریبا هر قهرمان کارتونی یا فیلمهای متعارف محبوب را که در نظر بگیرید، ریش ندارند!
یکی از ویژگیهای مشترک جالب دیگر این قهرمانان، بی دین بودن آنهاست!
هیچ یک از آنها دین ندارند و از آن سو، آن قدر جذابیت دارند که بچه های ما به آنها دل میبندند و کیف و لباس خود را هم بر اساس تصاویر آنها انتخاب میکنند.
آری!
فرزندان ما از کودکی با قهرمانان بی دین آشنا میشوند و نه تنها بی دینی و عدم اهمیت دادن به دین را از آنها به ارث میبرند، بلکه حتی چهره خود را هم بر اساس شخصیت آنها تنظیم میکنند.
همان طور که در زندگی آنها دین یک حاشیه است و هیچ نقشی در قهرمان بودن آنها ندارد، در زندگی فرزندان ما نیز، دین یک حاشیه خواهد بود!
تا به حال فکر کرده اید، چرا در جامعه امروز، دین را نوعی «اُمُّل بودن» میپندارند؟!
چون هیچ قهرمانی که از کودکی به او دل بسته باشیم، دیندار نبوده است!
معیار ایمان واقعی
چه زمان میتوان فهمید که مؤمن واقعی هستیم؟
مؤمنی که تقوا سراسر وجودمان را فرا گرفته باشد. قرآن به این سؤال پاسخ میدهد:
مؤمنان تنها کسانی هستند که:
- هنگامی که خدا یاد میشود، قلبهایشان ترسان شود
- و هنگامی که آیات الهی بر آنها تلاوت میشود ایمانشان افزوده میشود
- و فقط بر( خداوند متعال) که ربّ آنهاست، تکیه میکنند.
اینان کسانی هستند که نماز به پا میدارند و از آنچه به آنها روزی کردیم انفاق میکنند.
آنها همان مؤمنان حقیقی هستند.(سوربه مبارکه انفال، آیه ۲و۳)
آیا ما طبق شهادت قرآن، مؤمن واقعی هستیم یا اینکه …
عمل خارجی یا باطنی؟! مسأله اینست!
گویا آنچه مهم است عمل خارجی است و اینکه در روح ما چه میگذرد، هیچ ارزشی ندارد!
این است که شیفته برخی از اعمال نیک غربیها میشویم!
دیگر کار نداریم که آنها این اعمال را برای چه انجام میدهند! اینکه برای خدا باشد یا انسان دوستی یا خود پرستی، اهمیتی ندارد!!!
مهم ظاهر عمل است که خوب است!
الف. آیا تواضع خدمتکاری که برای کسب رضایت مشتری، کفش او را واکس میکشد، ارزشی دارد؟
ب. آیا خدمت کردن به مردم، برای اینکه زمانی در حق تو، جبران کنند، ارزشی دارد؟
ج. خدمت به مردم به خاطر نوع دوستی یا ارضای عواطف شخصی چه قدر ارزش دارد؟
من اگر بخواهم، در مورد نمره این اعمال در تفکر اسلامی سخن بگویم، به الف و ب نمره زیر ده(از بیست) و به دو حالت جیم به ترتیب ده الی دوازده(نوع دوستی) و حداکثر ده(ارضای عواطف شخصی) میدهم!
کف اخلاق یک مسلمان واقعی، سقف اخلاق یک کافر با اخلاق است.
عمل کمِ ریشه دار، ارزشی بسیار بیش از عمل زیادِ بی ریشه دارد!
از خدا میخواهیم که کارهایمان را با رنگ ایمان انجام دهیم، تا حتی در لحظاتی که هیچ ناظری بر ما جز او نیست، بهترین عمل را داشته باشیم.
برق رفتگی عجیب!
در سال ۱۹۷۷ در شهر نیویورک ۲۵ ساعت برق میرود.
شهری که با آن نظم داخلی به گونهای به هم میریزد که:
- بیش از ۱۰۰۰ جای شهر به آتش کشیده میشود!
- بیش از ۱۶۰۰ مغازه را دزد میزند!
- نزدیک به ۳۸۰۰ نفر در آن شب دستگیر شدند!
- حدود ۳۰۰ میلیون دلار به شهر خسارت وارد شد!
«««« به نظر شما نظم ماشینی که با یک برق رفتگی به این وضع کشیده شود، ارزشی دارد؟ »»»» آیا اینکه انسانها به دلیل قدرت پلیس به اموال یکدیگر تجاوز نکنند، فائده ای دارد؟
ایمان، آن حقیقتی است که با انسان کاری میکند که در هر لحظه و هر شرایطی، خدا را در نظر داشته باشد.
آیا نمیداند که خدا میبیند؟(أ لَم یَعلَم بأنّ اللهَ یَری؟)(سوره مبارکه علق، آیه ۱۴)
مشروح این واقعه را بخوانید در این صفحه بخوانید.
و همچنین در ویکی پدیا نیز میتوانید ببینید.
و به زبان فارسی در این صفحه بخوانید.
ای خدای خوبم!
شرمنده ام از اینکه نگاه حتی کودکان، مرا از خطا بازمیدارد ولی از اینکه تو مینگری، توجهی ندارم…
دنیا دریایی عمیق که افراد زیادی در آن غرق شده اند. پس باید کشتی ما در آن تقوای الهی باشد و آنچه آن کشتی را پر میکند ایمان و بادبان آن توکل و ناخدای آن عقل و راهنمایش علم و سُکانش صبر باشد.
برای شرح اجزای دیگر حدیث مثل صبر و توکل و … به صفحات دیگر برگه مفاهیم اخلاقی در همین سایت مراجعه کنید.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین