بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
آشنایی با جوامع حدیثی شیعه وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل و وافی و بحار الانوار و جامع احادیث الشیعه
متن زیر پیاده شده جلسهای دو ساعته در مورد نگارش جامع الاحادیث کامل است که توسط جناب آقای حسین علیمردانی پیاده شده است و توسط اینجانب ویرایش شده است و در مقدمه آن، در مورد فوائد و معایب جوامع حدیثی شیعه بحث شده است. قسمت نحوه نگارش جامع الاحادیث کامل را دراینجا نیاوردیم و اگر کسی به آن نیاز دارد، از طریق راههای ارتباطی با مسئولین سایت، میتواند ارتباط بگیرد و چون اینجا محل آموزش حدیث شناسی است، نیازی به انتشار آن بحث در این قسمت نیست.
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم وَ بِه نَستَعین إِنَّهُ خَیرُ ناصِرٍ وَ مُعین و صَلَّی اللَّهُ عَلَی سَيِّدِنا مُحَمَّد وَ عَلی آلِهِ الطَیِّبینَ الطَّاهِرِین الْمَعْصومِینَ – بحثی در مورد جوامع حدیثی شیعه
بحثی که می خواهم خدمتتان عرض کنم بحث شیوه نگارش یک جامع الاحادیث کامل است که یک سری نکات فنی دارد، من به این مناسبت اولا یک مقدمه ای درباره ی جامع الاحادیث هایی که نوشته شده عرض می کنم، البته نه به عنوان جامع الاحادیث، منظورم جوامع روایی است که نوشته شده، تا در ضمن آشنایی با ویژگی های خوب و بد این جامع الاحادیث ها یعنی کاستی ها و البته نقاط قوت این جوامع روایی شیعه ان شاء الله به یک طرح جامعی می رسیم که بفهمیم که یک جامع الاحادیث فنی باید چه ویژگی هایی داشته باشد.
اولا هم عرض بکنم، سخت ترین و پیچیده ترین قسمت کار، بحث تبویب این جوامع روایی است. ولی نکاتی که الان عرض می کنم، بیشتر ناظر به این قسمت نیست، ناظر به کارهای دیگر است جز این قسمت. در مورد آن هم ان شاء الله یک سری عرایضی عرض می کنم.
تهذيب الأحكام
اگر بخواهیم با عنوان جامع روایی صحبت بکنیم، اولین کتابی که در کتب ما ادعا کرده است که یک جامع روایی است، تهذیب است. در مقدمه تهذیب یک سری صحبت هایی دارد که در مؤخره تصریح می کند و می گوید که من وسط کتاب بنایم بر این شد که روایات را استقصاء بکنم و این مجموعه حاضر شد. مسلم است که تهذیب یک جامع روایی نیست. حتی خیلی از روایات در ابواب اصول کافی هست که متناسب با ابواب تهذیب است ولی آورده نشده است. آثار صدوق به صورت کلی کامل دیده نشده است و بسیاری از روایات فقهی در آثار صدوق هست که در تهذیب نیست. حتی برخی از جزوات شیخ مثل کتاب محمد بن علی بن محبوب، روایاتش در تهذیب و استبصار نیامده است. مثلا ابن ادریس که با واسطه نوه دختی شیخ طوسی است، در مستطرفات از نسخه محمد بن علی بن محبوب خود شیخ که به دست خط خود شیخ است مطالبی فقهی نقل میکند که در تهذیب نیست.
اجمالا مرحوم شیخ به وعده خود عمل نکرده اند و نمی شود اسم کتابشان را یک جامع روایی گذاشت. اگر بخواهیم در مورد جوامع حدیثی شیعه صحبت کنم، باید عمدتا در مورد یک سری کتاب هایی که تقریبا در قرن ۱۰ و ۱۱ به بعد عمدتا نوشته شده است، صحبت کنیم.
وسائل الشيعة[۱] از مهمترین جوامع حدیثی شیعه در علم فقه
اول از کتاب وسائل شروع می کنیم. کتاب وسائل ادعای جامع روایی ندارد ولی از آن به عنوان جامع روایی استفاده می شود. ادعای صاحب وسائل این است که من همه ی روایات معتبر را دسته بندی کرده ام ولی آن قدر مبنای ایشان در اعتبار احادیث، وسیع است که عملا عمده روایات را شامل میشود و لذا عملا وسائل الشیعه یک جامع روایی محسوب میشود.
درواقع اخباریین منکر بحث اجتهاد و تقلید بودند. خود کتاب الفوائد المدنیة و لبشواهد المکیة[۲] رد بر اجتهاد است. اخباریین میگفتند که اجتهاد و تقلید جایز نیست و اصولیین برای خودشان دستگاه راه انداختند! اولین سؤالی که پیش می آمد این بود که اگر مردم به مجتهدین مراجعه نکنند، پس چه کنند؟! چه طور نظر ائمه را بفهمند؟ ایشان هم در واقع می گفت از من تقلید کنید! البته اینگونه نمی گفت ولی همین کار را میکرد! می گفت من یک کتابی می نویسم و در آن روایات را می آورم و شما از روایات تقلید کنید. در واقع باید از برداشت ایشان از روایت، تقلید می کردید و همین طور نظر اجتهادی ایشان در تقدیم و تأخیر روایات و خیلی زمینه های دیگر تابع نظر ایشان میشد. مثلا در هر بابی تعدادی روایات متعارض داریم و صاحب وسائل یک بخش را قبول کرده است و بخش دیگر را حمل بر تقیه کرده است یا مراد آنها را تأویل برده است. در بین خود اخباریین در این بحث اختلاف نظر است، چه برسد به اختلاف ایشان با اصولیین. در واقع حرف امثال صاحب وسائل ارجاعش به این بود که تقلید از اصولیین باطل است! شما بیایید از ما و فهم ما از روایات و حجیت آنها تقلید کنید!
خدا رحمت کند آقای شعرانی که می گفت: اخباریین که منکر اجتهاد و تقلید شدند، من حیث لایشعر آن را اثبات کردند.
اجمالا صاحب وسائل، کتاب را با این هدف نوشته است که من همه ی روایات معتبر را جمع کرده ام و باب بندی کرده ام که شما راحت به آن دسترسی پیدا کنید و هر مسئله ای که گیر کردید، به این کتاب مراجعه کنید و مستقیم از ائمه تقلید کنید! که عرض کردیم که در واقع مستقیم از ائمه تقلید نمیکردند بلکه فهم صاحب وسائل و مبانی حجیت روایات ایشان و … همه واسطه تقلید مردم میشد.
مبنای صاحب وسائل در پذیرش روایات
چه شد که این کتاب را جامع حدیثی میدانیم؟ چون ایشان اخباری بود، مبنایش هم این بود که کتب مشهوره همه ی روایاتش معتبر است. آن هایی هم را که مضامینش را قبول نداریم از باب تقیه صادر شده است. این قاعده ی کلی اخباری است. یعنی اگر روایتی باشد که در کل اسلام هیچ کسی آن را قبول نداشته باشد، از روی تقیه صادر شده است!!! به قول صاحب حدائق، التقیه التی هی دواء کل بلیه.
مبنای صاحب وسائل هم این بود و در آخر کتاب هم می گوید که همه ی روایاتی که من آورده ام از کتب مشهوره است! یک تعداد کتاب هست که برای من صاحب وسائل مشهور بودنش ثابت نشده است و لذا از این ها روایت نقل نمی کنم. بعد آنجا دوازده تا کتاب از جمله مصباح الشریعه و جعفریات را اسم می برد و بعد می گوید «و غیره» که روشن میشود کتابهای دیگری هم هست که البته اگر نمیفرمودند هم روشن بود، چون کتابهای دیگری میشناسیم که در وسائل روایاتش تخریج نشده است.
مبنای تبویب
نکته جالب این بود که صاحب وسائل، به اصولیون می گفت که شما می گویید که همه ی فروعات را نمی شود از روایات در آورد و ما ناچاریم به سراغ مباحث علم اصول برویم؟! من برای نشان دادن بطلان حرف شما، جواب همه فروع را از روایات میآورم! من تمام فروعی که در شرایعِ[۳] محقق حلی ذکر شده است را با روایات جواب می دهم و کل وسائل را بر اساس ترتیب فروعات موجود در شرایع باب بندی میکنم. یعنی هر فرعی که در شرایع هست باید بابی در وسائل داشته باشد و برعکس. لذا یک چیز خیلی جزئی شد و از این جهت بسیار به درد فقهاء میخورد، چون هر فرعی که بحث کنند در وسائل معمولا باب دارد و لذا کار فقهاء را خیلی آسان میکرد. شرایع حدود دوازده هزار فرع دارد و همهی این ها به عنوان باب در وسائل مطرح شده است و روایات آن فرع در آن باب آمده است. صاحب وسائل بنایش این شد که روایاتی که ذکر می کند، به ترتیب معتبرترین روایات باشد، تا به آخر. یعنی اول هر باب معتبرترین روایات را بیاورد و بعد روایات ضعیفتر را بیاورد. البته چون ایشان اخباری بوده اند، کتاب از این جهت خیلی ارزشی ندارد، چون خیلی از اوقات روایتی در ابتدا آمده است که سندش خوب نیست و بهتر بود روایت دیگری را مقدم می آوردند.
صاحب وسائل و مجلسی در صفویه همزمان بوده اند و مرحوم مجلسی، شیخ الاسلام اصفهان بود و منصب سیاسی داشت و مرحوم صاحب وسائل، شیخ الاسلام خراسان بود و ایشان هم منسب سیاسی داشت و با کلی مشغله این کتاب را نگاشتند.
ایشان ابتدائا فهرستی از وسائل نوشت که جداگانه چاپ هم شده است و در چاپ آقای ربانی(۲۰ جلدی) آمده است. در آن نوشتار تمام ابواب را نوشتند و این را که در هر بابی چند تا روایت داریم ، هم نوشتند. خیلی جالب است که هنوز کتاب را ننوشته، گفته است که چند روایت در این باب داریم. بعد کتاب را در ایامی که شیخ الاسلام بود نوشتند که ۲۰ سال طول کشید و سه بار ظاهرا کتاب را مرور کردند.
سه بار کتاب وسائل را از اول تا آخر خواندند و اصلاح کردند. در جلد آخر هم مبانی خودشان را در قالب ۱۲ تا فائده نوشتند. بحث اول کتاب را مقدمات عبادات قرار دادند و بعد هم از طهارت تا دیات را آوردند.
از همین جا سرّ جا افتادن وسائل روشن می شود. علت رواج وسائل همین جزئی بودنش است. یعنی همین که دقیقا مطابق با جزئیات مورد نیاز یک فقیه، نوشته شده است. می دانید که خیلی ها برای خارج گفتن، بر اساس جزئیات شرایع پیش می رفتند. همین الان هم رسم همین است.
این خیلی کمک کرد برای اینکه فقها راحت به روایاتی که مد نظرشان است دسترسی پیدا کنند، لذا رسائل خیلی کتاب محبوبی شد. به خلاف بحار که اینگونه نیست، یک باب است با صد تا روایت که فقیه باید این صد روایت را بخواند تا ببیند که چهار روایتش به درد این بحث می خورد یا نه. صاحب وسائل این زحمت را کشیده بود و لذا خیلی مورد استقبال بود. پس این یک ویژگی مثبت وسائل است. ولی وسائل ویژگی های منفی زیادی دارد که البته باید بررسی شود.
مشکلات وسائل
دقت پایین در نقل احادیث
مثلا یکی این که وسائل در نقل متن و سند احادیث دقیق نیست. البته بنایش این است که در سند دست نبرد ولی گاهی اوقات خودش لابهلای سند، خودش یک سری توجیهات اجتهادی نظر خودش را می دهد و این بد است چون قرار است جوامع حدیثی شیعه برای کسانی نوشته بشود که مجتهداند و نباید اجتهاد یک نفر دیگر در اجتهاد او دخیل باشد لذا باید همان که در مصدر اولیه است دقیقا بیاید؛ بله اگر می خواهید نظر اجتهادی در این مورد بدهید، باید جدا کنید تا متخصصین بفهمند که کجای کار اجتهاد شماست و کجای کار عین عبارت است؛
مثلا در حاشیه یا پرانتز بگوید: «بنظرم اینجا که گفته است ابی بصیر، اینجا منظور لیث است». ولی اگر این طور باشد که مجتهد نفهمد نظر خودتان است اشتباه است و سبب میشود که با مراجعه به کتاب شما، از مراجعه به مصدر اصلی بی نیاز نشود. مثلا تحویل ها یا تعلیق ها، اینکه می گویند باسناده عن فلان، این باسناده را باید مجتهد بفهمد، نه اینکه نویسنده بفهمد. این ها را وسائل خیلی از اوقات خودش انجام داده است و این باعث می شود که فقیه مجبور باشد به منبع اصلی رجوع کند. البته خیلی از فقها اعتماد می کردند ولی درست نیست. در متن هم دقیق نیست، جدا از اینکه تقطیع می کند، خیلی از اوقات متن را دقیق نقل نمی کند، شاید در ۸۰ درصد موارد، متن را دقیق نقل نمی کند. باورتان می شود!؟ البته عدم دقیق نقل کردن هایی که باعث عوض شدن مضمون بشود کمتر هست. اهل تسامح نبوده است، مبنایش این بوده است. اخباریین کلا مضمونی اند لذا خیلی به متن اصرار ندارند و در نقل متن از نظر ما با تسامح عمل کرده اند. البته برخی از اختلاف متنها هم ناشی از نسخه متفاوت صاحب وسائل است. مثلا نسخه ای از کتاب کافی نزد ایشان بوده است که تفاوتهایی با نسخه مطبوع ما دارد.
عدم استقصاء
اشکال دیگری که دارد این است که استقصاء نشده است. یعنی روایت زیادی از دست ایشان جا افتاده است. مثلا یک روایتی که در تهذیب و کافی است، یکی را یک جا می آورد، یکی را در جای دیگر می آورد، همان روایت در کافی، سندش صحیح است و در تهذیب سندش خراب است، در وسائل که نگاه می کنید، آن تهذیب است که سندش خراب است و شما از روایت کافی که سندش خوب است، غافل میشوید.
تقدم و یأتی
نکته بعدی این تقدم و یأتی ها است.آخر هر بابی می گوید که تقدم مثله یا یأتی مثله، این ها هم خیلی مشکل دارد. یکی اینکه این تقدم و مثله ها خیلی مبهم است. یعنی مثل آن که الآن در جلد ۱۶ هستم ولی مراد از تقدم، روایتی در جلد ۱ است! مثله و نحوه هم که میگوید، خیلی مبهم است و ظاهرا خیلی تسامح دارد. این روایت اول مکاسب که از تحف العقول ذکر کرده است، آخرش می گوید که رواه السید فی رسالة المحکم و المتشابه. اینکه در رساله محکم و متشابه است یک چیز دیگر است و هیچ ربطی هم به این روایت ندارد. بله آن هم در مورد اقسام معایش صحبت کرده است ولی اصلا این نیست و چیز دیگری است و کلا متن دیگری است. شیخ انصاری هم به اشتباه صاحب وسائل اشتباه کرده است و به اشتباه در مکاسب فرموده اند که سید هم همین روایت را نقل کرده است.
به خاطر همین مبهم بودن این تقدم و یأتیها، کتاب ها نوشته اند در تقدم و یأتی وسائل!!!
وسائل دو چاپ معروف دارد. یک چاپ آقای ربانی دارد که ۲۰ جلدی است، یک چاپ ۳۰ جلدی دارد که آل البیت زده است. چاپ آقای ربانی یک فوائدی دارد و چاپ آل البیت یک فوائد دیگری دارد. در آل البیت سعی کرده است از این کتاب ها استفاده بکند و این تقدم و یأتی ها را تا حدی روشن بکند. ولی شاید آن هم کامل نباشد. آقای ربانی هم خیلی سعی کرده است که این کار را با دقت انجام دهند.
اجتهاد در نقل حدیث
تقطیعاتی که می کند خیلی مشکل است و از آن طرف اجتهاد خودش را هم خیلی اوقات دخیل می کند و در یک باب خیلی اوقات روایاتی را می آورد و می گوید که این ها حمل می شود بر فلان چیز یا فلان معنا. جهت دهی می کند و روایاتی را هم که در ذیل باب می آورد ترتیب مشخص ندارد. بنای ایشان این بوده است که به ترتیب سند قوی بیاورد ولی همین هم چون اخباری بوده است خیلی درست نیست لذا تقریبا روایات داخل در یک باب عملا مخلوط است و ترتیب درستی ندارد و در ضمن آیات قرآنی متناسب با آن بحث ذکر نشده است به خلاف بحار و جامع احادیث الشیعه. این هم علتش این است که ایشان مبنایش این است که آیات دلیل مستقل محسوب نمی شوند و تنها در صورتی که روایت باشد، می شود به آیه تمسک کرد و لذا نیازی به ذکر آیات ندیده اند.
مستدرک الوسائل – تکمله یکی از مهمترین جوامع حدیثی شیعه در فقه و احکام
مستدرک کتابی است که بناست نقص های آن کتاب سابق را برطرف کرده اند. آقای حاجی نوری می خواست یک بخشی از مشکلات وسائل را برطرف کند، به خاطر همین مستدرک نوشت. البته مستدرکی که حاجی نوشته است، مستدرک اصطلاحی نیست.
مستدرک نویسی یکی از شیوه های رایج در حوزه های علمیه از قدیم بود. وقتی مؤلفی مثل صاحب وسائل زحمت کشید و روایات را در ابواب قرار داد، خواهی نخواهی، مواردی از دست ایشان فوت شد. مثلا روایتی در تهذیب بود، که این ایشان حواسش به آن روایت نبود و در باب مربوطه قرار نداد. مستدرک نویسی، یعنی کتابی بنویسیم که آن روایاتی که طبق مبنای مؤلف باید قرار میگرفت ولی قرار نگرفته است، من پیدا کردم و اضافه کردم. اما مستدرک الوسائل، صرفا این نیست بلکه یک مستدرک است که بر پایه مبنای حاجی نوری است!
آقای حاجی نوری در کتاب مستدرک الوسائل ثابت میکند که کتبی که صاحب وسائل روایات آنها را تخریج نکرده است، معتبر هستند و سپس بر این اساس روایات آن کتب را در ابواب وسائل استدراک می کند. یعنی در واقع بر خلاف مبنای صاحب وسائل استدراک می نویسد چون صاحب وسائل تصریح داشت که آن کتب را معتبر نمیداند و لذا احادیث آنها را تخریج نکرده است. ولی بعضی از جاها هم استدراک اصطلاحی است. یعنی در تهذیب هر جایی روایتی از ایشان فوت شده است، ایشان سعی می کند اضافه کند ولی باز این هم کامل نیست. خود وسائل و مستدرک را هم که با هم نگاه می کنیم باز هم خیلی روایت است که از دستشان جا مانده است. باز در جامع الاحادیث اضافه شده است و حدود ۲۰۰۰ روایت را که از مستدرک هم فوت شده است، افزودهاند و البته بعدا عرض خواهیم کرد که در خود جامع احادیث الشیعه نیز چنین است. البته مبنای تبویب جامع احادیث الشیعه، مثل وسائل نیست ولی عناوین ابواب مستدرک دقیقا همان عناوین ابواب وسائل است.
مستدرک مقید است که عناوین ابواب را دقیقا عناوین ابواب وسائل قرار دهد ولی برخی از ابواب وسائل هست که ایشان برش استدراک ندارد چون روایتی پیدا نکرده است که برایش استدراک قرار دهد. لذا مثلا در کتاب الطهاره بر فرض ابواب النجاسات وسائل ۸۳ باب است، در مستدرک ۴۰ باب است. ولی عناوین ابواب بعینه یکی است در آنهایی که استدراک کرده است لذا از این نظر مراجعه به آن ساده است. شماره ابواب متفاوت است ولی اسم ابواب یکی است لذا مراجعه به آن راحت است. البته خوب تر این بود که شماره آن را هم می زد. هم شماره خودش و هم شماره اش در وسائل که راحتتر پیدا شود.
بالاخره مستدرک هم این کار را کرده است و در خاتمه یک بخشی را سعی کرده است که صحت این کتاب ها را از نظر خودش ثابت بکند ولی هر دو این دو کتاب بر اساس ابواب فقهی هستند و نقصان هم خیلی زیاد دارد. در ضمن این خاتمه مستدرک الوسائل خیلی چیز عجیبی است. الآن در ۹ جلد چاپ شده است و انصافا خیلی در آن زحمت کشیده شده است. جناب استاد مددی حفظه الله بارها توصیه میفرمودند که اگر کسی میخواهد یک دور با حدیث شناسی علمای شیعه اجمالا آشنا شود، خاتمه مستدرک را بخواند. کتاب مفیدی است، هر چند که اشکالات زیادی هم دارد که فعلا در صدد بیان آن نیستم.
وافی
یکی از مهم ترین نکات کتاب وافی به جهت ترتیب داخل ابواب است، چون یکی از بحث های مهم کسی که می خواهد روایات جامع بنویسد این است که ترتیب روایات داخل ابواب را مشخص کند.
ایشان به ترتیب ائمه دسته بندی کرده است. سیر تاریخی را در نظر گرفته است. فوائدی هم دارد مانند اخذ به احدث و روایات عرض، مثلا یک روایتی از امام صادق علیه السلام است که به امام رضا علیه السلام عرضه کرده اند. این فایده دارد و آدم دقیق می فهمد که در روایات امام صادق علیه السلام این روایت متعارض است ولی به امام رضا علیه السلام که می رسید، متعارض نیست و امام رضا علیه السلام این روایت خاص را قبول کرده اند. فوائدی دارد و مشکلاتی هم دارد.
بحار الانوار – یکی از مفصلترین جوامع حدیثی شیعه
روایات را به معنای واقعی کلمه بی نظم نقل کرده است. علتش این است که گروهی که تحت نظر ایشان می نوشتند و خود ایشان حواشی و این ها را زده اند و بقیه را ظاهرا گروهشان نوشتند. گروهی که داشتند اول روایات کافی را می نوشتند، در یک باب مثلا آخر کافی را می نوشتند و اول تهذیب را می نوشتند، یا در باب دیگر اول تحف را می نوشتند. خیلی اوقات انسان احساس میکند که روایات یک مصدر را که تخریج میکنند، وارد مصدر بعدی میشوند و روایات آن مصدر بعدی را هم اضافه میکنند.
از نظر ترتیب فاجعه است، در شرح دادن هم همین طور است. مثلا روایت اول باب هم هست و آخر باب هم هست، مثلا می بینید که آخر باب مجلسی اقول گفته است. یک جا می بینید که آخر باب گفته است و اول باب نگفته است یا بر عکس. لذا اگر شما بخواهید شرح مرحوم مجلسی بر روایتی را پیدا کنید باید هر جای بحار آن روایت آمده است، نگاه کنید و مثلا اگر روایتی در ۴ جای بحار آمده است، ممکن است در ج۲۲ شرح نداده باشد و در ج۴۰ شرح داده باشد و در ج۷۰ شرح نداده باشد و در ج۸۸ یک شرح دیگری داده باشد!
آیات را هم که آورده است بعضی جاها آیات را شرح داده است و بعضی جاها شرح نداده است. ولی از نظر منبع سعی کرده است نسبت به وسائل جامع تر باشد. ولی بنایش بر استقصاء نیست. بنایش مقایسه نسخ نیست. گاهی اوقات می گوید رواه مثله ولی ارجاعات اصلا ندارد و بنایش این است که هر چه هست را در همان باب جمع آوری بکند هر چند که تقریبا همه جا این کار را نمی کند و تقریبا آنچه که جمع کرده است همیشه ناقص است.
یکی دیگر از مشکلات بحار این است که در سند ها دست می برد و خلاصه می کند. مثلا نوشته است حسین بن سعید، عن الحسین. بعضی از کتاب ها که خیلی خلاصه می کنند مثلا احمد بن حسن بن علی بن فضال عن عمرو بن سعید عن مصدق بن صدقه عن عمار ساباطی عن امام صادق علیه السلام که سند پر تکراری است را چنین می نویسند: عن الفطحیه، عن الصادق علیه السلام. چون همه افراد فطحی هستند و سند پرتکراری است، چنین خلاصه میکند!
تقطیع در بحار زیاد است. سعی در بحار این است که متن را صحیح نقل بکند بخلاف وسائل.
یکی از فوائد بحار این است که ایشان روایات را توضیح میدهد. انصافا مرحوم مجلسی در این جهت خیلی نافع است. توضیح با اعمال نظر داریم و توضیح بی اعمال نظر. مرحوم مجلسی هر دو را با هم دارد. یعنی یک سری جمع اقوال بعلاوه اظهار نظر نهایی خودشان. بخلاف وسائل که استقصاء اقوال نمی کند و فقط نظر خودش را می گوید. انصافا به نظر من مرحوم صاحب بحار در برخی از توضیحاتش مؤید من عند الله بوده است. خیلی لطیف و جالب فهمیده است. یعنی مثلا یک حدسی زده است و آن را به عنوان حدس آورده است. بعدا که مراجعه میکنی و کلی زحمت میکشی و شواهد مختلفی را از کتب تاریخ و غیر آن پیدا میکنی، میبینی که همان حدس مرحوم مجلسی از آب درآمد!
عنوان بابی که در وسائل ذکر می شود فتوای خودش است. یعنی عنوان ابواب همان شرایع است منتها به نظر خودش فتوایی را که دارد، می گوید. مثلا می نویسد باب حرمت فلان یا جواز فلان… . یک جاهایی می نویسد باب حکم فلان، این جاهایی است که قضیه برای او مسلم نشده است. مثلا باب حکم قیام قبل ظهور.
در بحار عنوان باب موضوعی است و خیلی وجوب و فلان نیست، مثلا باب الرجعه یا بداء. گاهی اعمال نظر در این ها هست، باب نفی التشبیه عنه تعالی.
در بحار این ترتیب هست که اول آیات را آورده است بعد روایات را آورده است. اگر روایات تفسیری هم باشد بعد از آیات می آید. این مقدار ترتیب دارد. ولی ترتیب دیگری را رعایت نمیکردند.
جامع احادیث الشیعه، آیت الله بروجردی، جدیدترین کتاب در جوامع حدیثی شیعه
جناب استاد آیة الله سید احمد مددی حفظه الله از جناب آقای ابطحی -حدیث شناس و شاگرد آیة الله بروجردی- نقل می کردند که زمانی که می خواستند جامع الاحادیث را بنویسند، آیة الله بروجردی لجنه ای را جمع کردند و یک سری نکاتی را برای نگارش جامع الاحادیث پیشنهاد میدهند که از جمله نکاتی که می گویند این است که آیات حتما باشند. ثانیا اینکه در عناوین ابواب اجتهاد خود را اعمال نکنیم. مثلا نگوییم باب وجوب فلان بلکه بگوییم باب حکم فلان و روایات معارض و موافقش را بیاوریم تا خود مجتهد جمع بندی کند و ببیند که حکم چیست. این حرف ها در جلد اول خوب رعایت شده است چون خود آقای بروجردی زنده بودند ولی در جلد های بعدی خیلی رعایت نشده است لذا بعضی از چیزهایی که می گویم اگر می بینید که در جامع الاحادیث نیست، تقصیر شاگردها است! بنا این بود که در جامع احادیث الشیعه، استقصاء کامل شود. در مورد ترتیب داخلی ابواب خیلی نکته ی خوبی دارند که خلاصه اش این است که روایاتی که متن هایشان شبیه به هم است کنار هم باشد، اولا هم روایت تفسیری بیاید بعد سایر روایات. این خیلی مهم است.
بعد آن هایی که یک روایت اند و سندها مانند هم است، منتها این در تهذیب است و آن در کافی، یعنی دو نفر ابتدای سند با هم فرق دارند ولی در انتهای سند مشترک میشود، اینها را متن به صورت یکجا آورده شود، یعنی یک شماره بخورد و داخل آن با پرانتز اختلاف نسخ را بگوییم. مثلا اینگونه می نویسد. کا(یعنی کافی) محمد بن یحیی عن احمد اشعری عن تهذیب حسین بن سعید الی آخر سند که معنایش این است که از حسین بن سعید به بعد، سند کافی و تهذیب مشترک است ولی در کافی یک ابتدای سندی داردکه قبل از واژه تهذیب آمده است. پس نسخ مختلف یک روایت را به این صورت میآوردند ولی روایاتی که مختلف اند شماره جداگانه بزنیم و بعد ارجاعات هم به صورت تقدم و یأتی نیاوریم، خود روایت را هم کامل نیاوریم که حجم زیاد می شود، چون آن زمان محدودیت داشتند ولی الان نه، در کامپیوتر می شود. در زمان ما لازم نیست که مراعات حجم بشود. بالاخره در آن زمان با این مشکل مواجه بودند و گفتند که ارجاعات را کامل نیاوریم و فقط یک جای کتاب حدیث را کامل بیاوریم و بقیه جاها ارجاع بدهیم. شاهد ارجاع را هم نقل بکنیم که مثلا این نصف خطی که شاهد ارجاع است را بگوییم، با آدرس دقیق. ارجاعات را کامل ارجاع بدهیم و بعد هم آن تکه شاهد را بیاوریم که طرف یادش بیاید که چه خوانده است. لذا در ارجاعات جامع احادیث الشیعه آدرس بابی که روایت در آن کامل آمده است، دقیق ذکر شده است و تکهای از آن روایت که در این باب مورد شاهد است هم ذکر شده است.
در جامع الاحادیث سندها را کامل می آورد، منتها کامل عین مصدر و اجتهادات خود را در پرانتز می آورد، مثلا در پرانتز می نویسد تعلیق، بعد پرانتز را می بندد تا مشخص شود که کجا دخل و تصرف خودش است و کجا مطلب نویسنده است.
بنا شده است که اختلاف نسخ کتاب را هم بیاورند، ولی خیلی ناقص است. همه ی این هایی را هم که گفته ام طبق مبنای خودشان کامل نیست.
همچنین یک استدلالی داشتند که کتب فقهی اولیه مانند مقنعه، نهایه، رساله ابن بابویه … که جناب استاد مددی حفظه الله از آنها به کتب عهد تبدیل نصوص به فتاواها میکنند، هم باید به عنوان روایت مرسل تخریج شود. معمولا متون این کتب، عین متون روایات است. اگر اینگونه است این ها را هم لابه لای احادیث تخریج بکنید، یعنی این ها را هم به عنوان حدیث ذکر بکنید، ولی به عنوان حدیث مرسل. و روایاتی که لا به لای کتاب های دیگر فقهی مثل کتب علامه و شهید است ولی در کتاب های حدیثی ما فعلا موجود نیست، این ها را هم ذکر بکنیم. مثلا در کتاب معتبر از این احادیث داریم که فعلا جایی به جز کتاب معتبر نیست. در ذکری هم داریم و همین طور در کتابهای دیگر هم چنین احادیثی یافت میشود.
در عنوان بندی جامع الاحادیث مانند وسائل، جزئی عمل نشده است لذا ابواب کتاب کلی است و روایت زیاد دارد و فقیه به زحمت باید برود و روایت را پید بکند و از این جهت شاید یکی از علت هایی که با این که جامع الاحادیث کامل تر از وسائل است، خیلی باب نشد، شاید یکی از جهاتش همین باشد. جدا از اینکه چاپ درستی نشد و ناقص ماند و اموری دیگر. اجمالا کلی بودن ابواب به اندازه بحار نیست ولی در حل وسائل هم جزئی نیست.
طرح کلی کتاب هم این بود که اول روایات اصولی را در یک جلد قرار دادند و بعد هم از طهارت تا دیات را جمع آوری کردند و این هم یک طرح جدیدی بود و تا به حال یک همچنین طرحی نبود که اول روایت اصولی جمع بشود و بعد روایت فقهی. در نوع خودش طرح جالبی است و خوب هم هست. یعنی یک بخش عمده ای از روایت اصولی را منهای سنت و فریضه شما می توانید همان جلد اول نمونه اش را پیدا کنید و خیلی هم خوب است. چون آقای بروجردی از کسانی بود که سنت و فریضه را میدانستند. من در کلماتشان دیدهام. خیلی هم برای ایشان جالب بوده است و با اعجاب آن را ذکر میکنند. ولی کار تفصیلی روی اینها نکرده اند و در فقه ایشان نیست. دیگران هم دارند ولی کامل نیست. روایاتش را جمع نکرده اند و به صورت یک نظام فقهی به آن نگاه نکرده اند. در حد یک اصطلاح که بعضی جاها هست، توجه داشته اند.
در همین کارهایی که کردند مشکلاتی هم بود. مثلا در جامع الاحادیث عهد نصوص به فتاوا چند کتاب محدود را فقط انتخاب کردند، بقیه کتاب ها را انتخاب نکردند، یا مثلا همان چند تا کتاب خاصی را هم که انتخاب کرده اند ناقص نقل کردند. مثلا من لا یحضره الفقیه کتاب عهد نصوص به فتاوا است و فتاوای صدوق در من لا یحضره الفقیه روایت است. کتاب فقهی دیگر صدوق به اسم مقنع هم چنین است. اما در جامع احادیث الشیعه، فتاوای صدوق در فقیه را ذکر نکردند، به خلاف مقنع که ذکر شد.
کتاب هایی را هم که آدرس می دهند، اگر خود کتاب چاپ شده بود به خود کتاب آدرس میدادند. اگر خود کتاب چاپ نشده بود، به مستدرک یا وسائل یا جامع حدیثی دیگر که از آن نقل کرده بود، آدرس می دادند.
نکته بعدی اینکه آدرس دادن ها هم صفحه و جلدی بود. این خیلی ناکارآمد است. الان آدرس هایی که داده است کلا به درد ما نمی خورد. در ضمن آدرس عنوان باب در کتاب اصلی را هم ذکر نمی کرده است و این فنی نیست. وقتی ما می خواهیم از کافی نقل بکنیم، باید عنوان باب آن را هم بدهیم، چرا؟ علاوه براینکه طرف بتواند در چاپ های دیگر پیدا بکند، عناوین ابواب در کتاب های حدیثی در فهم ما از روایت تأثیر گذار است. یا در مقدار اعتبار روایت تأثیر گذار است. مثلا نظر استاد مددی حفظه الله این است که روایتی که در ابواب نوادر کافی هست، مشکلی دارد. یا اگر ابواب الزیادات فقیه باشد همین طور. بخلاف ابواب الزیادات تهذیب که در آن مشکل نیست بلکه به هدف استقصاء بعدا اضافه شده است. مهم است که آدم بداند این روایت در ابواب النوادر آمده یا جای دیگری آمده است. یا مثلا بعضی اوقات یک روایت هست که اگر بدون توجه به عنوان باب بخوانید، یک چیزی می فهمید. بعد که عنوان باب را نگاه می کنید، می بینید که در چه بابی آمده است یک جور دیگری می فهمید. در چنین جایی این احتمال به صورت جدی مطرح است که روایت صدری داشته است که سبب شده است که مرحوم کلینی آن را در این باب بیاورد. نمیگویم الزاما به فهم کلینی ملتزم شویم ولی حداقل در حد یک شاهد مهم که باید به آن توجه شود، قابل قبول است.
خلاصه اینکه مهم است که به عنوان قرینه منفصله بدانیم که این روایت کجاست و در کدام باب آمده است.
پس در آدرس دهی هم دو عنوان دقیق وجود دارد. یکی عنوان ابواب که در کتاب حدیثی خیلی مهم است. و دیگری اینکه یک طوری باشد که متناسب با جلد و مشخصات ظاهری کتاب تغییری نکند و روایت هم کامل بیاوریم. البته الآن به دلیل امکانات جستجو در نرم افزارها این قسمت اهمیت چندانی ندارد.
برای آشنایی عمیقتر با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت به کتابهای: آشنایی با جوامع حدیثی شیعه و اهل سنت و نیز آشنایی با جوامع حدیثی اهل سنت و نیز آشنایی با جوامع حدیثی شیعه مراجعه فرمایید.
[۱] كتاب شريف« تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة»، معروف به« وسائل الشيعة»، از تأليفات ارزشمند محدث بزرگ و علامه محقق، شيخ محمد بن حسن حُر عاملى از علماى بزرگ و از فقهاى برجسته شيعه در قرن يازدهم هجرى( ۱۰۳۳- ۱۱۰۴ ق) است که از مهمترین جوامع حدیثی شیعه محسوب میشود.
[۲] كتاب« الفوائد المدنية » تأليف محمد امين استرآبادى رئيس و بنيانگذار اخبارىگرى، مشتمل بر مطالبى راجع به فقه و فقاهت و فقيه مىباشد كه به زبان عربى و در قرن يازدهم هجرى تأليف گرديده است. اين كتاب به همراه كتاب المسائل الظهيرية نوشته شيخ حسين بن الحسن بن يونس بن يوسف بن ظهير الدين، استاد شيخ حر عاملى صاحب وسائل الشيعه چاپ شده است.
[۳] كتاب شرائع الإسلام از بىنظيرترين آثار فقهى اماميّه و از مشهورترين و مهمترين آثار بجامانده از محقق حلى( قده) مىباشد.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
خیلی عتلی است اقا تا حالا نظیر نداشته خدا اجرتتان دهد حق یارتان باشد