بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
خلاصه آنچه در این نوشته میخوانید: حرص و حریص و آز و قناعت و قانع
- مردم سه دسته هستند: تنبل و حریص و قانع!
- معنای دقیق حرص
- حریص مانند کرم ابریشم
- قناعت سبب بی نیازی میشود و کسی که قانع نباشد، هیچگاه بی نیاز نمیشود هر چند که بسیار پولدار باشد
- منشأ حرص
- منشأ اول: جهل!
- منشأ دوم: دنیا دوستی
- بر اساس چیزی که انسان حرص آن را میزند، میتوان ارزش انسان را فهمید! قدر و ارزش انسان به اندازه خواستهها و آرزوهایش است!
- معنای دقیق قناعت و معانی اشتباه قناعت
- شروع بشریت با حرص بود و امتدادش نیز با حرص ادامه پیدا کرد
- معنای دقیق دنیا و آخرت
- قرآن قانون اساسی کل هستی
مردم سه دسته هستند!
یا تنبل هستند و تلاش نمیکنند یا اهل تلاش هستند. ما با تنبلها کاری نداریم! برخی قناعت را با تنبلی یکسان میگیرند. این اشتباه است.
اهل تلاش دو دسته هستند! یک عده در حال تلاش هستند تا به سطح بالاتری برسند ولی سعی میکنند از نعمتهایی که الآن دارند لذت ببرند و به آنها قانع باشند. اگر به سطح بالاتر برسند، خوشحالتر میشوند و اگر نرسند هم از حال فعلی خود لذت کافی را میبرند. این قناعت صحیح است!
برخی هم در حال تلاش هستند تا به سطح بالاتری برسند ولی از وضع فعلی خود راضی نیستند و قانع نیستند! به دنبال رسیدن به وضعیتی هستند که در آنجا از وضع خود راضی باشند! این افراد هیچ وقت به رضایت از زندگی نمیرسند! این افراد حریص هستند! حرص سبب میشود که وقتی به آن حالت جدید رسیدند، باز دوباره به دنبال وضعیت بالاتری باشند و نتوانند از وضع فعلی لذت ببرند! حریص هیچ وقت آسودگی ندارد.
حرص یعنی…
حرص یعنی خواستن آنچه که به آن نیازی نداریم؟! خیر! حرص یعنی حالتی روحی که سبب میشود حریص نتواند از داشتههای خود لذت ببرد!
آری! حریص در حالتی است که دائما منتظر رسیدن به وضعیتی است که در آن وضعیت بعدی از زندگی لذت ببرد و حال اینکه هیچ وقت چنین وضعیتی فرا نخواهد رسید!
زیرا در آن حالت بعدی هم به دلیل روحیه حرص، دوباره حریص خواستار وضعیتی دیگر است که در آن از زندگی لذت ببرد!
چون حریص روحیه ای دارد که در هیچ حالی نمیتواند از داشتههایش لذت ببرد!
آری! کسی که به آنچه دارد قانع باشد، از داشتههایش در هر وضعیتی لذت خواهد برد ولی حریص هرگز نمیتواند از داشتههایش لذت کافی را ببرد!
حضرت آدم، در باغ نعمتهای الهی، چیزی کم نداشت. شیطان به او القای نیازی کاذب کرد و این چنین آدم، بر اثر حرص رانده شد!
اقتصاد امروز دنیا، بر پایه حرص است!
القای نیازهای کاذب و استفاده از حرص
در روایتی در کتاب کافی(ج۲-ص۱۳۰) چنین میخوانیم(نقل همراه با تلخیص و تصرف) :
اولین چیزی که خدا به آن عصیان شد، کبر است و آن معصیت ابلیس است. هنگامی که از اطاعت امر الهی سرپیچی کرد و کبر ورزید….
دومین حرص بود که از آدم و حواء صادر شد و آن زمانی بود که خداوند آنها را در باغی از نعمتها قرار داد و از هر آنچه در آن بود حق استفاده داشتند مگر یک درخت.
ولی آن دو از آن درخت برداشتند در حالی که به آن نیازی نداشتند.
حرص بر ذریه آن دو تا روز قیامت موجود است چراکه اکثر آنچه که بشر طلب میکند، نیازی به آن ندارد.
سومین حسد بود که آن معصیت قابیل فرزند آدم بود…
از این سه، بسیاری از رذائل دیگر تولید میشود…
حرص حضرت آدم منشأ خروجش از نعمتهای الهی شد… حرصهای ما در زندگی، چه نعمتهایی را از ما میگیریند؟!
و تاریخ تکرار میشود…!
اگر در روزگار نخستین ، انسان به دست خود، برای حرص به رفاه بیشتر از آرامش خارج شد و ذلتی بزرگ برای خویش خرید…..امروز هم…
چه خانواده هایی که برای حرص به امکانات بیشتر و بهتر زندگی، به جدایی کشیده شده اند… ساعتها دعوا بر سر یک زیاده خواهی…آری…رفاه را برای آرامش میخواهند ولی …
چه ذلتهایی که برای کسب امکانات بیشتر بر خود میخریم….آیا درخواستهای کمکی که از این و آن و کس و ناکس میکنیم، چیزی جز ذلت برای ما به بار میآورد؟
بیاییم در نیازهای واقعی خویش دوباره بیاندیشیم…
آیا آنچه تصور میکنیم به آن نیاز داریم، نیاز واقعی ماست…
و اکثر آنچه تصور میکنیم نیاز ماست، در واقع به آن نیازی نداریم…
تأمل در داستانی تکان دهنده:
عدهای از اسرای زمان جنگ، در خاطرات خویش، چنین میگویند:
دشمن به ما روزانه یک عدد نان میدادند…..
بعد از مدتی برای جریمه ما، این مقدار را نصف کردند و به نفری نصف نان میدادند….
در روزهای اول جریمه غذایی، عده زیادی از اسراء گرسنه میماندند ولی بعد از مدتی عادت کردند…….
اما…….بعد از هفتهها، جریمه غذایی برداشته شد و دوباره روزانه به هر نفر یک عدد نان میدادند….
عجیب این بود که همان افرادی که روزهای اول گرسته میماندند، نصف نان اضافه میآوردند!!!!
این یعنی: از اول نصف نان، نیاز واقعی آنها نبوده است…….
و اکثر آنچه فرزندان آدم به دنبال آن میگردند واقعا نیازی به آن ندارند!
یکی از آفتهای مهم اخلاقی این است که وقتی از رذیلتی اخلاقی میشنویم، بدترین درجه آن را تصور میکنیم و بعد با کمال افتخار به خودمان میگوییم:
الحمد لله ما که از این رذیلت پاک هستیم!!!
غافل از اینکه در هر کسی مقداری از صفات ناپسند هست و مؤمن زیرک به فکر پاک کردن خود از این صفات است و لذا همیشه خود را متهم میکند….
آری….همیشه خود را متهم میکند….. بیاندیشیم که حرص چه نقشی در زندگی ما ایفا میکند؟؟
کرم ابریشم!
در کتاب کافی(جلد۲ص۳۱۶) در روایتی از امام باقر سلام الله علیه چنین میخوانیم:
مثل شخصی که بر دنیا حریص است، مثل کرم ابریشم است….
هر چه بیشتر به دور خویش ابریشم میبافد، سبب دوری او از آزادی از پیله میشود.
تا اینکه آن قدر میبافد که دیگر راهی برای خروج نیست و از غم میمیرد.
حرص یعنی خواستن آنچه که نیاز واقعی ما نیست….
و اکثر آنچه فرزندان آدم طلب میکنند نیز واقعی آنها نیست….
گاهی با خود میگوییم:
یک خانه که بخرم دیگر چیزی نمیخواهم.
یک ماشین هم که بخرم دیگر چیزی نمیخواهم.
اگر فلان امکانات را برای خود تهیه کنم، کافیست …..
ولی با کمال تعجب بعد از به دست آوردن آن شیء، چیز دیگری را میخواهیم…….
ملکی دیگر… ماشینی دیگر… امکانانی دیگر….
سرّ مسأله چیست؟
در روایتی در کتاب کافی(ج۲ص۳۱۹) به سند معتبر میخوانیم:
خداوند بر بنده اش دری از امور دنیا را باز نکرد مگر اینکه دری مشابه از حرص را به روی او گشود.
راه نجات از این نیازهای کاذب چیست؟
راه نجات از زحمت حرص چیست؟
چه کنیم که ذلت و اضطراب حرص از زندگی ما برود؟
اندکی بیاندیشیم….
نوشته اند: یکی از پادشاهان از کنار زاهدی میگذشت…
شاه به زاهد گفت: هر چه بخواهی به تو خواهم داد….
زاهد گفت: من حاجتی ندارم …
پادشاه اصرار کرد… زاهد گفت: از کنارم برو چرا که مانع امور هستی….
آری!
قناعت ثروتی است که بالاتر از آن ثروتی نیست(کافی ج۲ص۳۱۶ح۷)….
چه کنیم تا قانع باشیم؟ اندکی بیاندیشیم…
ای موسی!
بندگان صالح من، به اندازه علم خود، نسبت به دنیا بی میل شدند
و سائر مردم، به اندازه جهلشان در دنیا رغبت ورزیدند(کافی ج۲ ص۳۱۷ح۹)
آری!
انسان عالم میداند که جایی که در آن ماندگاری نیست و همه لذتهایش با درد و رنج آمیخته است، ارزش رغبت کردن ندارد…
اما هر قدر جهل زیاد شد، رغبت در امور فانی بیشتر خواهد شد…
ظاهری زیبا و فریبنده، جاهل را از پای میاندازد…
حرص یعنی طلب آنچه که نیازی به آن نداریم…
پس یکی از سببهای حرص، جهل است
حکیمی را گفتند چرا کم میخوری….
گفت مردم زیاد میخورند زیرا :
زنده اند تا بخورند…..ولی من میخورم تا زنده بمانم و به این دلیل کم میخورم!!!
…. عالم به دنبال هدف است و به هر چیز از زاویه هدفش نگاه میکند….
دنیای عاقل چیزی نیست جز ابزار آخرت او…
پس فقط به دنبال دنیایی است که او را به آخرت نزدیک میکند… اندکی بیاندیشیم…..
رغبت در دنیا یعنی خواستن آنچه که فانیست…
آری!
دنیایی که برای آخرت باشد دنیا نیست…باقیست…
حرص یعنی طلب آنچه که به آن نیازی نداریم…فانیست…
منشأ دیگر حرص، دنیا دوستی است.
دنیا چیست؟
اینکه سخن از ترک دنیا میکنیم، چه منظوری داریم؟
زندگی ما دو جنبه دارد.
جنبه اول همین خوردنها و دویدنهاست.
جنبه دوم خوردنها و دویدنها برای اهداف متعالیست.
اولی دنیا(از نظر لغوی یعنی پست تر) است و دومی حیات برتر و طیبه و پاک است.
اگر در نظر کسی، خوردنیها و قدرتها و ثروتها بزرگ باشد، یعنی باید در نفس خویش بیشتر کار کند.
اگر کسی اهداف متعالی در نظرش بزرگ باشد و به پول و قدرت و هر چیزی که مینگرد، هدفش را ببیند، یعنی از ظواهر عبور کرده است.
معنای قناعت
قناعت نیز نه به معنای کم کاری و نه به معنای از خدا نخواستن است….
قناعت یعنی رضایت از آنچه که داریم و تلاش از روی وظیفه…
نه تلاش به دلیل بزرگ بودن پول و قدرت و هر چیزی که بیش از قبر ما را همراهی نمیکند.
تلاش رکن زندگی مومن است ولی نه تلاش برای رسیدن به هوسهای فانی بلکه:
تلاش برای رسیدن به اهداف متعالی.
خواستن پول و قدرت و هر چیز فانی دیگر از خدا نیز، به هر دو شکل ممکن است.
از خدا بخواهیم، چون پول را بزرگ میدانیم و یا از خدا بخواهیم چون پول را وسیله رسیدن به هدف متعالی میدانیم.
این است که گفته اند:
ارزش آدمی به قدر آرزوهای اوست.
خواستن دنیا برای دنیا از خداوند متعال،نشان دهنده این است که هنوز حقیقت پستی لذتهای فانی در نظر ما، آشکار نشده است.
شبیه کسی که عاشق ژیانی است چراکه تا به حال بنزی ندیده.
کسی که دنیای پست در نظرش بزرگ است، هنوز لذت برتر نچشیده است.
گاهی معنای الفاظ ما با معانی الفاظ رایج متفاوت است.
من دنیا میگویم و یک چیز اراده میکنم و بزرگوران دنیا میشنوند و چیز دیگر میفهمند.
قناعت و حرص و نیاز و…همگی این چنین اند.
لذا از بزرگوران مخاطب درخواست میکنم که زود در مورد مطالب قضاوت نکنند.
جمله جمله ای که در مورد حرص گذاشته ایم به این هدف است که پازلی را در ذهن بزرگوران شکل دهیم که دقیقا حرص را با اطرافش نشان دهد…
دنیا و نیاز و قناعت و همه مفاهیم را دقیقا با حد و مرزهایش روشن کنیم.
لذا توصیه بر این است که هر از گاهی از ابتدای آن را در یک نگاه مرور کنید تا دقیقا متوجه شوید که چه قدر برداشت اول شما از هر مفهومی، با برداشتهای بعدی متفاوت است.
به سند صحیح اعلائی در کتاب کافی(ج۵ص۸۵ح۴) از امام باقر علیه السلام روایت شده است(نقل همراه با تصرف) :
همانا من از کسی که در کار دنیایش کسل باشد، بیزارم.
سریعا سؤال پیش می آید که چرا «امر دنیا».
مگر حیات دنیا، حیات پست تر نیست؟
گویا در ادامه پاسخ میدهند:
و هر کس که در کار دنیایش کسل و بی حال باشد، در کار آخرتش کسلتر و بی حال تر است.
معنای دنیا و آخرت
دنیا نه به معنای خوردن و دویدن و خوابیدن است و نه به معنای هر چه که در این کره خاکی رخ میدهد و نه به معنای ثروت و قدرت و شهرت…
دنیا یعنی خواستن هر چیز فانی با آنکه فانی است…
یعنی بزرگ دیدن ثروت و قدرت با آنکه میدانیم ما را فقط تا قبر همراهی میکنند.
زندگی آخرت یعنی زندگی دیگر…
(البته معنای لغوی آن زندگی پایانی است)
چیزی غیر از این پست تر …
زندگی برتر…
همین خوردنها و دویدنها،
و همین ثروتها و قدرتها و شهرتها
اگر برای آن باشد….حیات آخرت است
هر کسی به نفس خود آگاه است.
میداند که آیا پول در نظرش بزرگ است یا بندگی.
میداند که الآن که به دنبال ثروت است، آیا اینها را کوچک و حقیر میشمارد یا آن را صرفا وسیله ای برای رسیدن به خدا میداند.
اندکی بیاندیشیم. همه ما، در هر مرحله ای، نیاز به اصلاح داریم.
قناعت اینها نیست…
قناعت نه به معنای اکتفا به وضع موجود است و نه به معنای سکون و کسالت.
قناعت یعنی راضی بودن به آنچه که بعد از تلاش و انجام وظیفه برای ما مقدر شده است.
قناعت یعنی تفکیک نیازهای حقیقی و کاذب و رفتن به سوی نیازهای حقیقی.
قناعت یعنی کوچک دیدن آنچه که فانیست و رفتن به سراغ آنچه که باقیست.
کار روزانه ما، اگر به جهت وظیفه باشد باقیست و اگر برای رسیدن به فانی ها باشد، آن نیز فانیست.
آب خوردن کار ساده ایست ولی شخص زیرک با نیتهای درست، از آن نردبانی به سوی اسمان میسازد .
آب خوردن کار ساده ایست ولی شخص کم فکر از آن دره ای میسازد به سوی نابودی و هلاکت.
آب خوردن برای طاعت یا آب خوردن برای هوس.
اولی پله صعود است و دومی تبعیت هوس که منجر به هلاکت و نابودی میشود.
اندکی بیاندیشیم.
فرصت کوتاه است و مسیر انسانیت بسیار طولانیست.
و زمان به سرعت سپری میشود.همه ما نیاز به اصلاح داریم.
گاهی گمان ميكنيم، مشکل این است که آرزوها محقق نمیشود.
ولی مشکل اصلی این است که نمیدانیم چه آرزو کنیم.
آن کس که قلبش را به پستتر داده است،از خواستن لذت برتر محروم است. فرصت کمی باقیست
قرآن قانون اساسی کل هستی است.
اگر قرآن احکامی دارد، احکام اساسی است.
اگر قرآن تاریخ دارد، تاریخ اساسی است.
اگر قرآن اخلاق دارد، اخلاق اساسی است.
قصه های قرآن قصه های اساسی زندگانی بشریت است.
قرآن از ابتدای تاریخ بشر میگوید…
آن زمان که آدم حرص ورزید و به آنچه نیازی به آن نداشت، چنگ زد و به این سبب از نعمتهای خداوند رحیم دور شد و گرفتار عمری گرفتاری و زحمت شد.
چه آسایشی که سلب شد و چه رحمتی که به زحمت تبدیل شد.
و تاریخ تکرار میشود…
چه قدر عبرتها بسیارست و عبرت گیرنده کم.
شروع بشریت با حرص بود و امتدادش با حرص
و عاقل کسی است که درس بگیرد و اشتباه گذشتگان خویش را تکرار نکند.
چشمی که دوخته به اموری است که حداکثر تا نزدیک قبر همراه ماست، نمیتواند ملکوت آسمانها و زمین را مشاهده کند.
دلی که مشغول امور فانی است؛ جایی برای دلدار دلدادگان ندارد.
و چگونه او در دلی بیاید که به پستترین ها دل داده است.
این بود خلاصه آنچه در حرص و نیاز و قناعت گفتیم..
در مصادیق آنها بیاندیشیم و در زندگی خویش به آنها پایبند باشیم…آرامش محصول بزرگ تلاش ماست.
توصیه میکنم صفحات مربوط به دو اشتباه دیگر در ابتدای بشریت یعنی «تکبر» و «حسد» را نیز بخوانید.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین