بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
زیباییهایی از دین حق- نگاه کلی به دین
آنچه در این نوشتار می خوانید:
- مقدمه
- پازل دین
- خدا کیست
- آثار این نکات بر انسان
- فکر و عمل
- افعال ما به دو دسته تقسیم می شوند
- افعال درونی
- سه گناه درونی
- افعال درونی
مقدمه
یکی از راههای پی بردن به حقانیت یک دین، بررسی معارف آن است.
دینی که حق باشد، معارفی دارد که انسانهای دارای بصیرت و البته متواضع، عطر و بوی آن را به وضوح حس میکنند.
میخواهم در این قسمت، کمی از زیباییهای دین را به ظهور برسانم تا اشخاصی که دلهای آمادهای در عمل به حق دارند و روحیه استکبار و خود بزرگ بینی ندارند، برخی از زیباییهای آن را بچشند.
و آن طور که خداوند متعال در قرآن میفرماید، حق را این گونه بشناسند:
وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرى أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدين [۱]:
و هنگامی که آنچه را که بر رسول نازل شده است، میشنوند، چشمانشان را در حالی میبینی که بر اثر آنچه از حق شناختهاند، اشک از آن جاری میشود.
در حالی که میگویند: ای ربّ ما.
ایمان آوردیم پس ما را همراه با شهادت دهندگان، بنویس.
مجموعه اموری که زندگی را نشان میدهند به صورت زیر قابل ارائه هستند.
بین اعمال و عواطف و افکار ما روابط پیچیدهای برقرار است. گاهی افکار ما سبب ایجاد عواطف و گرایشها میشوند و گاهی گرایشها سبب پیدایش فکری نو میشود.
اعمال ما بر روی دانشها و گرایشهای ما تأثیر گذارند همان طور که دانشها و گرایشهای ما اعمال را میسازند.
«برترین برنامه زندگی» برنامهایست که این ارتباطات را به بهترین صورت تنظیم کند به طوری که شخصی که خود را بر طبق آن برنامه مدیریت میکند به مرور زمان به اوج اعتدال و هماهنگی در راستای رسیدن به بهترین اهداف برسد.
در این نوشتار به سبکی خاص، در صدد نشان دادن این حقیقت هستیم که «دینِ حق» همان مجموعهایست که ما را به بهترین صورت به این هدف میرساند.
این نوشتار توصیفی است و به هیچ وجه در صدد اثبات کلمات نیست. تک تک جملاتی که در ادامه میآید، عباراتی است که نشان دهنده تصویری است که دین از جهان، ارائه میدهد.
پازل دین
بیاییم به برخی از قطعات پازل دین نگاهی کنیم تا آرام آرام به تصویر کلی دین برسیم.
بیاییم با افکار و دانشهای مؤمن آشنا شویم.
خدا هست و من هستم و اطرافیانی که با من ارتباطاتی دارند.
خدا کیست؟
خدا همان آشنای غریب است. او همچون نور است که همه چیز به او دیده میشود ولی عدهای هر چند به او همه چیز را دیدند، چون خودش را ندیدند انکارش کردند.
او همان آشنایی است که چون همه جا و با همه بود، به او توجه نکردند و آرام و آرام فراموشش کردند.
همه نقش و نگارهای هستی به برکت نور اوست که دیده میشود. امان از رفتار جاهلانه ما، که نقش و نگار را میبینیم ولی نور را فراموش میکنیم.
اگر مشکلی داریم به سراغ چه کسی میرویم؟
به سراغ کسی که دلسوز من است. خدا دلسوزتر از مادر برای همه ماست.
او رحمتش همه چیز را فرا گرفته است.
آیا هر دلسوزی به دادِ ما میرسد؟
خیر. باید بداند که من مشکل دارم و الا خبری از دلسوزی نیست.
خدا از هر کسی داناتر به احوال ماست. اوست که از رگ گردن به ما نزدیکتر است.
آیا هر دلسوز عالمی مرا در مییابد؟ خیر. باید قدرت بر حل مشکل من داشته باشد.
خدا از هر کسی تواناتر است. او یکتا تواناییست که دل هر ذره را پر کرده است و بر همه چیز احاطه دارد.
او یکتاست.
نه دومی دارد و نه حتی دومی برای او فرض میشود.
اوست که هر نفس من، وابسته به رحمت اوست و هر لحظه، ربّ و قیوم من است.
او زنده ایست که قیام همه چیز به اوست.
من و اطرافیانم همه وابسته به او و نشانههای جلال و جمال او هستیم.
من همانی هستم که نبودم و او مرا بود کرد.
من آن کسی هستم که زمانی مورد لطف و عنایت او قرار گرفتم که حتی نبودم از او چیزی بخواهم.
بعدها که لباس هستی پوشیدم نیز بدون درخواستی از او، لحظه لحظه زندگیم لطف و عنایت او بوده و هست.
من همانی هستم که از شرم و حیا ابتدایم را نمیتوانم وصف کنم و در انتهای کار نیز، جیفه و مرداری خواهم شد که عزیزترین اطرافیانم بیش از یک شب نمیتوانند تحملم کنند.
من همان ضعیفی هستم که اگر قدرتی دارم به لطف و عنایت اوست و اگر لحظه ای نظرش را از من برگرداند، لباس عدم و نیستی، رویم را خواهد پوشاند.
از طرفی دیگر من همان کسی هستم که به من وعده داده شده که با تلاش و اخلاص به بهترین راهها هدایت خواهم شد و از هر مشکلی گشایش خواهم داشت.
من همان کسی هستم که میتوانم با توکل بر او به مقام قرب الهی و رزق کریم او برسم و بهشت برین او، برای من آماده شده است.
آری!
من همان کسی هستم که با اعمال شایسته از فرشتگان بالاتر میروم و البته اگر چنین نکنم، ممکن است از حیوانات هم گمراهتر شوم.
اما اطرافیان من.
نزدیکترین آنها به من حجت الهی است که در هر زمانی همراه با ما، آگاه بر ما و حریص بر هدایت و کمال ماست و از من به خودم دلسوزتر است.
بعد از او سائرینی هستند که دور یا نزدیک حقوقی بر گردن من دارند و من نیز حقوقی بر گردن آنها دارم.
از فامیل و دوست و مؤمنین و حیوانات و محیط زیست، حقوق متفاوتی بر گردن من دارند و از طرفی من نیز حقوقی بر گردن آنها دارم.
مهمترین نکته اینکه این اطرافیان همه وابسته به خدا هستند و هیچ قدرتی به جز قدرت او ندارند.
آثار این نکات بر انسان
اینها که گفتم چه فائده دارد؟ چه آثاری دارد؟
کسی که این چنین به اطراف خود مینگرد و به این نکات باور دارد، حداقل چند ویژگی مهم دارد.
اول اینکه:
هیچ وقت ناامید نمیشود، زیرا همواره خدایی بالای سر خود دارد که به همه چیز آگاه است و مصلحت او را میخواهد.
دوم اینکه:
برایش نتیجه کارها مهم نیست. مهم این است که آنچه خدا از من میخواهد انجام دهم و نتایج امور دست من نیست.
من باید تلاش خود را مخلصانه انجام دهم ولی نتیجه از من خواسته نشده است و من مأمور به نتیجه نیستم.
بر اثر چنین تفکری آرامش حرکت در مسیر حق، تمام وجودش را فرا میگیرد و غصه هیچ چیزی را نمیخورد.
سوم اینکه:
هیچ وقت راضی به انجام دادن کار نادرست از قبیل خیانت و ظلم و … نمیشود.
زیرا میداند که خدای او ناظر به احوال اوست و لحظه لحظه توانایی او وابسته به اوست و بر عکس همواره به دنبال انجام وظیفه است.
چهارم اینکه:
دیدگاه هدفمند به خود و اطرافیان و آفرینش و لحظه لحظه زندگی از ویژگیهای دیگر افراد صاحب این تفکر است.
فکر و عمل
خواننده عزیز!
تا زمانی که این انسانها را از نزدیک نبینی باور نمیکنی. تا زمانی که آرامش حججیها را قبل از سر بریدن نبینی باور نمیکنی که یک انسان تا چه حد میتواند با دستانی خالی خوشبخت باشد.
باور نمیکنی که تا چه حد میتواند از زندگیاش لذت ببرد.
باید ببینی افرادی را که تمام زندگیشان وقف خدمت است.
باید ببینی افرادی را که واقعا به دنبال آنچه دیگران به دنبال آن هستند، نیستند.
باید ببینی افرادی که را که آنچه برای دیگران مزه دارد، برای آنها بی مزه است. نه اینکه نچشیده باشند یا انسانهایی ذاتا متفاوت باشند.
بسیاری از آنها روزگاری شبیه دیگران بوده اند ولی بعد از طلوع حقیقت دین، در زندگی آنها، نه از آنچه دیگران میترسند، خوفی دارند و نه از آنچه دیگران اندوهگین میشوند، محزون میشوند.
میدانی چرا آنها پر کارند؟
چون در مقابل چشمان خود، بهشتی دارند که زبانها از وصفش عاجز است و در پشت سر خود جهنمی دارند که قلبها از ترسش هراسان.
میدانی چرا کم خرج هستند؟
زیرا عقلشان به قدری رشد کرده است که فقط سراغ اموری میروند که به آن نیاز دارند و حرص چیزی که به آن نیازی ندارند، نمیزنند.
اکثر چیزهایی که انسانها به دنبال آن هستند، واقعا نیازی به آن ندارند.
میدانی چرا متواضع هستند؟
چون چیزی را از خودشان نمیدانند. کارهای خوب خود را توفیقات خدا و بدیهایشان را از جانب کوتاهیهای خود میدانند.
میدانی چرا اهل امانت هستند؟
اگر کاری را تخصص نداشته باشند داخل نمیشوند و اگر کاری را قبول کنند به تمام و کمال انجام میدهند.
علت این است که مال را مال خدا میدانند و این دنیا را میدان امتحان.
میدانند مَثَل آنها مَثَل کودکی است که راه فراری از دست والدین خود ندارد.
اگر چیزی به او بدهند، هر لحظه بخواهند میگیرند و اگر ندهند، هر وقت بخواهند، میدهند.
میدانی چرا اهل صدق هستند؟
چون خدایی دارند که تمام آفرینش را بر پایه صدق و راستی آفریده است.
میدانی چرا صبر میکنند؟
چون پاداشی بزرگ در پیش روی آنهاست و بیچارگی بزرگی در پشت سر آنهاست که هر یک به تنهایی، ارزش هر هزینهای را دارد.
و تو چه میدانی که مصیبت برای آنها چه قدر شیرین است؟
آنها میدانند که مصیبتهایی که ناشی از کوتاهیهای آنان نیست، از بزرگترین اسباب سعادت آنهاست و آنها را به مقاماتی میرساند که بدون این مصیبتها به آنها نمیرسند.
البته آنها به رضای خدا راضی هستند و بالاتر اینکه از خدا نعمت و عافیت را درخواست میکنند ولی در نهایت هر چه از دوست رسد برای آنها نیکوست. مصیبت یا عافیت، فرقی نمیکند.
در هر صورت خود را شرمنده عطای دوست میدانند.
علت این است که آنها نماز به پا میدارند.
روزی چند بار همه چیز را کنار میگذارند و با خالق تمام هستی، مناجات میکنند.
آنها زکات میدهند.
یعنی برای مردم در اموال خود، حقوقی قائل هستند و نه اینکه مال را مالِ خود بدانند.
این حق را حقی میدانند که خداوند متعال در اموال آنها برای فقراء قرار داده است. آنها خودخواه نیستند و به فکر درماندگانند.
علت این است که آنها روزه میگیرند.
روزهای که در آن گرسنگی و تشنگی محرومان را بچشند تا آنها را فراموش نکنند. دقت کنید که نگفتم:
«آنها خم و راست میشوند» و «پول میدهند» و «گرسنگی و تشنگی تحمل میکنند».
بلکه گفتم: «نماز به پا میدارند» و «زکات میدهند» و «روزه میگیرند».
من در اینجا برخی از مفاهیم دینی را توضیح میدهم تا به امید خدا با دقت و تأمل در آنها دروازهای برای شما خواننده محترم برای دستیابی به «برترین برنامه زندگی» باشد.
برای اینکه راحتتر بتوانی با آنها ارتباط برقرار کنی، نقشه کلی مطالب را در ابتداء بیان میکنم و بعد به ترتیب به توضیح اجمالی اجزای دین میپردازم.
افعال ما به دو دسته اساسی تقسیم میشوند.
افعال درونی و افعال بیرونی.
در اینجا مهمترین افعال درونی و بیرونی و مسائلی در ارتباط با آنها را شرح میدهم.
افعال بیرونی ما نیز به سه دسته اساسی تقسیم میشوند.
دستهای عبادات هستند و دستهای امور فردی هستند که به خودی خود عبادی نیستند و دستهای در ارتباط با دیگران است.
دسته در ارتباط با دیگران نیز به دستههای دیگری قابل تقسیم است از جمله آنهایی که در ارتباط با انسانهای دیگر هستند و آنهایی که در ارتباط با حیوانها هستند و آنهایی که در ارتباط با محیط زیست هستند.
در ادامه خواهی دید که در هر یک از این امور، اسلام به چه ظرافتی اصلها را پوشانده است و با شاخ و برگ و فروع، زمینه رسیدن به آن اصلها را محقق کرده است.
حالات درونی
از مهمترین ویژگیهای کمالی انسان عقل است که در مقابل آن جهل قرار دارد.
معمولا ما عقل را به معنای قدرت استدلال و تفکر میشناسیم ولی ظاهرا در آیات و روایات این اصطلاح مقداری متفاوت استفاده شده است.
عقل شؤون متعددی دارد و تنها یکی از شؤون آن تفکر است.
آن هم هر تفکری مصداق عقل نیست.
تفکری که در راستای حق طلبی و حق جویی باشد، مصداق عقل است.
عقل حالتی در ماست که به سبب آن به کمالات واقعی رو میآوریم و بر اثر پایبندی در مسیر حق، عقل قویتر میشود و به دنبال آن اعمال درونی و بیرونی ما عمق بیشتری پیدا میکنند و دوباره سبب تقویت عقل میشوند و این سیر مدام تکرار میشود و عمل و عقل به ترتیب قدرت پیدا میکنند.
اما اگر عقل ضعیف شد اولین صفات بدی که از ابتدای تاریخ گریبان گیر بشر بوده است این سه گناه درونی است:
تکبر و حرص و حسد، سه گناه درونی
تکبر کاری بود که شیطان کرد و از درگاه الهی رانده شد.
حرص کاری بود که حضرت آدم و حواء مرتکب شدند و از بهشت الهی خارج شدند.
در واقع آنها خواستار چیزی شدند که نیاز نداشتند. حسد هم باعث شد که قابیل برادرش را بکشد.
این سه خصلت که در ابتدای تاریخ بشر، به وجود آمد، تا به امروز ادامه دارد و گویا با ما آمیخته شده است.
بقیه رذائل نفسانی نیز بر اثر ترکیب همین سه خصلت به وجود میآیند که منشأ هر سه آنها نیز جهل است.
از آن سو، عقل منشأ همه خیرات است. مقابل سه رذیلت:
حرص و حسد و تکبر، قناعت و غبطه و تواضع است.
گویا همه خیرات نیز از این سه خصلت حاصل میشوند.
میتوان گفت که مقدمه همه خصلتهای خوب دیگر از قبیل صبر و توکل و ایمان و علم و سائر خصلتهای خوب، همین سه خصلت هستند.
رابطه بین این خصلتها را میتوان در حدیث زیبایی از امام صادق علیه السلام یافت.
ایشان فرمودند: لقمان به فرزندش گفت: ای فرزندم! دنیا دریایی عمیق است که افراد زیادی در آن غرق شدهاند.
پس باید کشتی تو در آن تقوای الهی باشد و آنچه آن کشتی را پر میکند ایمان باشد و بادبان آن توکل و سکان آن صبر و راهنمای آن علم و ناخدای آن عقل باشد.
بدون سکان، کشتی نمیتواند جهت حرکتش را حفظ کند و به مقصد برسد. بدون صبر هم نمیتوان به مقصد رسید.
بادبان به حرکت کشتی سرعت میبخشد و توکل نیز، مسیر را هموار میکند.
بدون کشتی، قطعا در دریا غرق خواهیم شد. بدون تقوا کسی به مقصد نمیرسد.
بدون تقوا، وسیلهای برای حمل ایمان نداریم. اگر تقوا در دلی جای نداشت، ایمان به آن راه نمییابد.
علم راهنمایی است که بدون ناخدا و مدیر و کسی که قوا را جهت دهی کند، به نتیجهای نخواهد رسید و اگر کسی این مجموعه را نداشته باشد، در دریای عمیق این دنیا غرق خواهد شد.
از همینجا معنای زهد فهمیده میشود.
زهد در واقع همان بی رغبتی و بی میلی به دنیا و تمامی امور تمام شدنی و فانی است.
این بی رغبتی محصولی از ترکیب قناعت و تواضع است.
وقتی کسی به درستی به این جهان نظر کند در خواهد یافت که زندگی این دنیای ما، موضوعیت ندارد بلکه مقدمه حیاتی دیگر است.
در نتیجه برای اموری که به زندگی دیگر ارتباطی ندارد، بی رغبت و بی میل خواهد بود.
نه به خاطر رسیدن به امور این دنیا، گرفتار شادی غفلت آور میشود و نه به خاطر از دست دادن چیزی از آن آه حسرت و افسوس میکشد.
این خلاصه رئوس مطالبی است که در حالات درونی باید روی خود کار کنیم.
اما در مورد افعال بیرونی به نوشته افعال خارجی مراجعه کن.
برای شناخت بهتر خدا، توصیه میکنم دو نوشته «خدا را بچشیم» و «خدای ارحم الراحمین چرا عذاب میکند» از دست ندهید.
[۱]سوره مائده، آیه۸۳٫
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
شماها فقط خوب حرف می زنید! آنچه مردم می بینند عملکرد فاجعه بار حکومت اسلامی که اینقدر بهش اعتماد و باور داشتند در این ۴۴ سال هست. کشور تا گردن در فساد فرو رفته و شما همچنان درس اخلاق میدید! اگر این درس های اخلاق موثر بود اول باید روی کارگزاران حکومت اثر میذاشت!
آنچه که عملکرد بد من یا هر مسلمان دیگری است، دقیقا در همان جاهایی است که اسلام بهش خیلی تأکید کرده
او گفته تعهد و وفای به عهد و صداقت
ولی من حرف از اسلام میزنم و عمل نمیکنم
به نظرم منطقی نیست این چیزها به اسم اسلام نوشته بشه
باید به اسم بدی من نوشته بشه