بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
ترمز چهارم: احکام غیر عقلائی
آنچه در این صفحه می خوانید :
- تبیین سئوال
- چند مثال با نتایج
- استقاده از نتایج در مسئله
- فلسفه محاسبات ناقص در زندگی
- توضیح مختصری در مورد حکم مرتد
- توضیح مختصر حکم زنان
- اقسام احکام عقلی
- خلاصه اشکال و جواب
تبیین سئوال
اسلام دارای احکامی است که برای ما قابل فهم نیست.
برخی میگویند:
فرق گذاری بین زنان و مردان در بسیاری از احکام و احکام خشنی مثل برخی از حدود در مقابل برخی گناهان به گونهای هستند که:
هرگز نمیتوانیم باور کنیم که دینی حق باشد و چنین احکام عجیبی داشته باشد!
برای فهم بهتر پاسخ، به این مثالهای مهم توجه کنید:
مثال اول: طرح ترافیک!
فرض کنید شخصی از یک بالگرد بر فراز شهر در حال مشاهده خیابانهاست.
کسی هم برای رسیدن به مقصدش در ابتدای یک دوراهی قرار دارد که هر دو منتهی به مقصد او میشوند.
اما یک راه شلوغ و یک راه خلوت است.
این شخص که احاطه شخص بالای بالگرد را ندارد، ممکن است نزد خودش محاسبهای کند که اگر از این راه خلوت برود زودتر میرسد.
حالا اگر شخصِ سوار بر بالگرد به او بگوید که این مسیر خلوت، ابتدایش خلوت است و ادامه مسیر به خاطر تعمیرات بسته شده است.
و شما مجبور خواهی شد که برگردی، طبیعتا شخص ماشین سوار اگر عاقل باشد و به راستگویی شخص بالای سرش اطمینان داشته باشد، باید کلام او را قبول کند.
و از راه شلوغ حرکت کند. او اگر هم از اول دقت میکرد میفهمید که نتیجه محاسبه او بهتر بودن کل مسیر نیست بلکه صرفا بهتر بودن ابتدای مسیر خلوت از شلوغ است.
مثال دوم: جلادِ خبیث!
فرض کنید شخصی از کودکی در یک اتاق بسته، حیات نباتی داشته باشد.
و تنها راه علم او به عالم خارج، دریچهای باشد که رو به یک «اتاق جراحی» باز میشود.
این فرد تا بیست سالگی به این صورت بزرگ میشود و طبیعتا بعضی از تجربیات مثل دردناک بودن زخم و … را هم داشته است.
بعد از این مدت به او میگویند که نظر شما در مورد پزشک یعنی این فرد لباس سفیدی که هر روز در این اتاق میآید چیست؟!
به نظر شما او از پزشک توصیفی جز یک جلاد خواهد داشت؟!
شخصی که سر و پای انسان ها را میبرد و قطع میکند و تنش را سوراخ سوراخ میکند!
ولی همین شخص اگر مثلِ ما، از وضعیت قبل از اتاقِ عمل و بعد از آن آگاه شود، بیشک دیدگاهش به پزشک، شبیه ما، به عنوان یک مظهر رحمت و مهربانی خواهد بود.
ندانستن بعضی از متغیرهای دخیل در محاسبه میتواند نتیجه را از واقعش بسیار دور کند و پزشکِ مظهرِ رحمت را به صورت یک جلاد جلوه دهد.
مثال سوم:
فیل در تاریکی
عدهای با چشمان بسته را به اتاقی فرستادند تا چیزی را لمس کنند و بر اساس آن تشخیص دهند که چیست.
هر یک از آنها به قسمتی از فیل نزدیک شد.
یکی پای او را لمس کرد و گفت ستون است.
یکی گوشهایش را، و حدس زد که بادبزن است و همین طور بقیه.
همه آنها بخشی از حقیقت را دیدند و چون محاسبه آنها کامل نبود به اشتباه افتادند.
ممکن است فیل را بادبزن یا مار یا ستون تصور کنیم!
نتیجه: دیدن ناقص سبب بد فهمی می شود.
مثال چهارم: تصور کور مادرزاد از رنگ
شخصی کورِ مادر زاد را در نظر بگیرید که به او میگویند این لباس سبز را بپوش!
اگر شخص کور بپرسد که سبز یعنی چه، چه پاسخی میشود به او داد؟!
آیا با مفاهیمی که او میداند، میتوان به پرسش او پاسخ داد؟
مثال پنجم: تصویر
تصویری که جنسش از مداد است، درکی از مداد، که آفریننده اوست ندارد. بر فرض اگر سؤالی بپرسد، تنها میتوان دو بُعد از مداد را به او نشان داد. چون او خود دو بُعدی است، نمیتواند بُعد سومِ مداد و جوهره آن را درک کند.
آری! او ذاتا ناتوان از درک بُعد سوم و جوهره اشیاء سه بُعدی است.
نتیجه : گاهی اوقات مطلبی برای اشخاصی با توجه به محدودیتهایشان، ذاتا قابل فهم نخواهد بود.
مثال نهایی: ریاضی دان!
آیا میشود این معادله ریاضی که x+y=6 را به این صورت حل کرد که x را نمیدانیم پس صفر است و درنتیجه y مساوی ۶ خواهد بود؟!!!!
نتیجه : «ندانستن»، مشکل «من» است و هرگز «ندانستن»، مجوزِ صَرفِ نظر کردن از پارامترهای مجهول نمیشود.
استقاده از نتایج در مسئله
محاسباتِ ذهنیِ من، همیشه یک مجهولی دارد و آن ناشی از عدم احاطه من به جهان است.
معنای اینکه دین آمد گفت مَعادی هست، این است که یک مجهول به تمام معادلات بشری اضافه کرد و همه آنها را از قطعیت ساقط کرد.
بعد از سقوط آنها از قطعیت اگر جایی خدا حرفی زد، معنایش این است که منِ خدا دیدم که تو چیزی را نمیفهمی.
برای اینکه مصحلتش را از دست ندهی، به تو گفتم.
انتظار نداشته باش که همیشه بتوانم مصلحتش را توضیح دهم.
چون شبیهِ مثالِ کورِ مادرزاد، از فهم بسیاری از حقائق ناتوان هستید.
لذا روایاتی داریم که امام به عنوان مثال میفرمایند:
« فَقَدْ فُرِضَتْ عَلَيْكُمُ الْمَسْأَلَةُ وَ لَمْ يُفْرَضْ عَلَيْنَا الْجَوَاب»
(به تحقیق بر شما سؤال پرسیدن واجب شده است ولی بر ما جواب دادن واجب نیست)
و یا در قرآن کریم داریم که :
*( يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْياءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ )*.
از آیه معلوم میشود سؤال پرسیدن از بعضی از امور، باعث مفاسدی میشود و لذا سؤال کردن از این امور، خوب نیست.
فلسفه محاسبات ناقص در زندگی
در واقع، ما در زندگی، به خاطر شدت جهلمان که به کمتر امری میتوانیم یقین داشته باشیم، مجبور شدهایم که به این محاسبات پا در هوا(یعنی محاسباتی که از مجهولات خود صرف نظر میکنیم و صرفا به دانستههایمان توجه میکنیم) اعتماد کنیم، اگرچه از نظر عقلی با این نوع محاسبات، اجازه حرف زدن در مورد واقع را نداریم(زیرا جواب این محاسبات غیر قطعی است).
اگر ثابت شد که شارع مقدس حرفی میزند در حالی که شارع، عالِم به همه مصالح و مفاسد است و آن کلام، مخالفِ محاسبه من باشد، معلوم میشود که مجهولی که من از آن صرف نظر کردهام، نتیجه معادله را عوض میکند.
و به این بیان تمام معادلات بشری(که در آنها از مجهولات صرف نظر شده است) تا زمانی ارزش دارد که با کلام خدا تعارض نداشته باشد.
«ایمان به غیب» که از ارکان وجودی شخص مؤمن و متقی شمرده میشود، به همین نکته میتواند اشاره داشته باشد.
ایمان به غیب، یعنی قبول کردن آنچه که خدا گفته است، چون خدا راستگو و عالم است، هر چند که خود ما قدرت درک آن را نداشته باشیم و یا با علم ناقص خود، خلافش را درک کنیم.
با این بیان روشن میشود که تمام اشکالاتی که به احکامی مثل حکم مرتد در اسلام و بسیاری از حدود و بسیاری از احکام دیگر شده است همه ناشی از یک نوع اومانیسم(انسان محوری) و نوعی تکبر است که انسان، خود را سقف جهان در نظر گرفته است.
طوری که اگر او محاسبه کرد و چیزی را خوب یا بد شناخت حتما به جمیع جهات احاطه داشته است و لذا اگر کسی خلاف آن را گفت، پس حق با او نیست.
گویا که فهمِ ما، ملاکِ واقع است و امری که ما نمیفهمیم، وجود ندارد. یک نوع سوبجکتیویسم.
توضیح مختصری در مورد حکم مرتد
لذا در تفکر اسلامی، معنای اینکه مرتد کشته شود، این است که این شخص، زنده ماندن برایش سقوط در هستی است و پایینتر آمدن درجه این شخص به ازای لحظه به لحظه زندگی اوست و مرگِ دنیایی مرتد و انتقالش به عالم آخرت، برای درجه وجودی این شخص در مجموع بهتر است و اثر توبه او در آن جهان، آشکار میشود.
البته این مسأله هم در جای خود قابل پیگیری است که بسیاری از اشکالات وارد شده، ناشی از عظمت دنیا در چشم اشکال کننده است که تصور کرده که گویا اگر کسی را کشتند، گویا تمام هستیاش را گرفتهاند.
در صورتی که با اندکی تأمل در فرضی که ثابت شده باشد که اسلام حق است، شخصی که مرتد شده است روز به روز گرفتار مفاسد عظیمی میشود که مرگ، او را از سقوط در این مفاسد، نجات میدهد و به مثابه طنابی است که او را در یک درجه نگه میدارد و مانع از سقوط بیشتر او میشود.
بلکه چه بسا همین تهدید به مرگ ابزاری برای ایجاد تحولاتی در او شود و مقدمات توبه قبل از مرگ او را فراهم آورد.
توضیح مختصر حکم زنان
بسیاری از اشکالات وارد شده به مسائل حقوق زن و مرد و بسیاری مسائل دیگر، ناشی از توجه نکردن به همین نکته است که وقتی این زن و مرد از نظر خلقت و تکوین با هم فرق دارند، لازم است که در جهت حکم و تکلیف هم متناسب با این فرقهای تکوینی، حکم داشته باشند.
ولی چون ما به جمیع جهات فرقهای بین این دو موجود اطلاع نداریم تصور میکنیم که این فرقهای موجود، ملازمهای با فرقهای حقوقی ندارد و حال اینکه این محاسبه ما، صرفا با در نظر نگرفتن جهل ما، قابل دفاع خواهد بود.
اقسام احکام عقلی
البته در اینجا تذکر به یک نکته را لازم میدانم و آن اینکه احکام عقلی ما دو دسته هستند.
یک دسته که به آن محاسبات ناقص میگوییم، همین دستهای هستند که در مورد آنها صحبت میکنیم و اینها فقط وقتی ارزش دارند که خدا چیزی نگفته باشد و البته ما از روی ناچاری به آنها عمل میکنیم.
ولی در مقابل، محاسبات تام هستند که یا بعد از علم به جمیع مصالح و مفاسد یک موضوع باشد و یا از طریق بدیهیات ماست که یا خود، بدیهی است و یا با روشهای بدیهی به بدیهی بر میگردد.
اگر ثابت شد که عملی مصداق یکی از این احکام عقلی است، عمل به آن لازم است.
البته گاهی تشخیص اینکه استدلال ما از کدام یک از این دو نوع است، مشکل است و نیاز به دقت نظر دارد.
بر اساس مطلبی که تبیین کردم، تمام شبهاتی که به احکام مطرح شده اند، پاسخ داده میشود. ولی یک سری جوابهای خاص برای هر یک از شبهات وجود دارد.
خلاصه اشکال و جواب
خلاصهی جواب کلی به شبهات احکام این شد که بالاترین اشکالی که میتوانیم به احکام وارد کنیم، این است که ما حکمت آنها را نمیفهمیم واگر ما بر اساس دانشهای خود حکم کنیم به گونهای دیگر حکم میکنیم.
خلاصه جواب هم این است که اگر ثابت شد که خداوند که به همه مصالح جهان آگاه است، چنین حکمی کرده است معنایش این است که در پارامترهای مجهولی که از آنها صرف نظر کرده بودیم، مقادیری هست که نتیجه معادله را عوض میکند و اگر شما هم آنها را میدانستید به حکم خداوند متعال حکم میکردید.
این یک پاسخ عمومی به همه این سؤالات بود ولی هر یک از احکام پاسخ مخصوص به خود را نیز دارد. در پیام های دیگر قسمت چرا اسلام، می توانید پاسخ مطالب زیر را نیز بیابید.
الف. شبهات مربوط به روایات ذم زنان
ج. شبهات مربوط به حدود خشن در اسلام
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین