بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
آنچه در این صفحه می خوانید: دین من انسانیت پراگماتیسم عقل و اخلاق چه نیازی به دین هست پراگماتیسم عملگرایی رفتن برق نیویورک ۱۹۷۷ برق رفتگی نیویورک خاموشی تأثیر نیت بر عمل چرا با وجود عقل بشر نیازمند به دین است علت احتیاج انسان به دین با وجود عقل دین من انسانیت است و خدای من وجدان است انسانیت بالاترین دین است هیچ دینی بالاتر از انسانیت نیست دین من عقل من است
-
رقبای دین: عقل و دین
-
مسیر رسیدن به پاسخ
- مسیر اصلی
-
مسیر فرعی ۱: حکم عقل بر ضرورت عمل به دین
-
مسیرفرعی ۲: ناتوانی عقل در تعیین مصادیق «کارِ خوب» و اخلاق
-
مسیرفرعی ۳: نقدی بر پراگماتیسم یا عملگرایی
- پراگماتیسم چیست
- نقدی بر پراگماتیسم
- خلاصه ادعا
- توضیح ادعاسه داستان تکان دهنده!
- فروشگاه ایده آل!
- برق رفتگی ۱۹۷۷! / رفتن برق نیویورک
- دو اشکال اصلی مبنای تفکر پراگماتیسم
- مادی نگری
- حذف خدا از معادلات هستی
دین من انسانیت پراگماتیسم عقل و اخلاق چه نیازی به دین هست پراگماتیسم عملگرایی رفتن برق نیویورک ۱۹۷۷ برق رفتگی نیویورک خاموشی تأثیر نیت بر عمل چرا با وجود عقل بشر نیازمند به دین است علت احتیاج انسان به دین با وجود عقل دین من انسانیت است و خدای من وجدان است انسانیت بالاترین دین است هیچ دینی بالاتر از انسانیت نیست دین من عقل من است
رقبای دین: آیا عقل رقیب دین است؟
یکی از رقبایی که برای دین مطرح شده است، عقل است.
برخی به عقل به صورت رقیب دین مینگرند.
میگویند: «آنچه مهم است عمل ماست. ما هم عمل خوبی انجام میدهیم. سعی میکنیم تعهد کاری و انسانیت داشته باشیم و با اخلاق باشیم و امثال اینها.
چه نیازی است که متدین به یک دین خاص باشیم.
چه نیازی است که خدا را قبول داشته باشیم. مگر اعتقادات چه نقشی دارد؟ اگر هم نقشی هست مخصوص عمل ماست.
ما اگر خوب عمل کنیم خوب است و اگر بد عمل کنیم بد است. حال هر اعتقادی که میخواهیم داشته باشیم.»
لذا این دوستان معمولا دغدغه مذهبی ندارند. میگویند مسلمان یا کافر بودن مهم نیست.
مهم این است که ظلم نکنیم و خوش اخلاق باشیم و اهل تعهد و امانت باشیم و امثال اینها.
دیگر چه نیازی به دین و تحقیق در دین است.
مسیر رسیدن به پاسخ:
این پرسش زوایای متعددی دارد که در مسیرهای زیر، به هر یک از آن زوایا توجه میشود.
مسیر اصلی
لحظه ای چشم ها تو ببند
و بشر رو تصور کن در آغازین هستی
احتیاج به شست و شو داره و آبی پاک در زمین جاری می شه
احتیاج به گرما داره و آتشی سوزان به پا میشه
احتیاج به غذا داره، از گوشت گرفته تا گیاهان اطرافش رویانده میشه
و…
حالا خودت را تصور کن در بدو تولد
نوزادی هستی پر از احتیاج
احتیاج به غذایی خاص داری سیرت می کنه
احتیاج به دلسوزی داری محبت تو رو در دل اطرافیان به خصوص والدینت قرار می ده
کمی بزرگتر میشی…
احتیاج به الگو داری پدرو مادری با مهر و عطوفت که دنبال صلاح تو باشن در کنارت گذاشته
احتیاج به ارتباط داری ذهن تقلید گر برای یادگیری زبان بهت میده
و باز بزرگتر میشی
و باز احتیاجاتی دیگر…
به انواع ارتباطات و اطلاعت و …
اصلا هر چه دارم از اوست
تک به تک اجزای بدنم
و هر داشته و توانایی دیگر
سئوال من این است
این چنین معبودی را چگونه باید ستایش کرد؟
چگونه باید در مقابلش تواضع داشته باشم؟
چگونه باید به او بگویم او را به معبودی پذیرفته ام ؟
برای اخلاقی برخورد کردن در مقابل چنین معبودی راهی جز اطاعت از او هست؟
و برای اطاعت راهی جز ارتباط گیری او با من هست؟
پس او با من حرف هایی به میان آورده
حرف های خدا در همه ی عالم هست اماچه کسی قادر به فهم اون هاست
گاهی ماه رو در آسمان به راحتی می توان دید
گاهی هم ماه بسیار کوچکه و دیدنش چشم تیز بین و دقیق می خواد اما اون هایی که چشم تیز بین هم ندارند به راهنمایی آدم های دقیق اطرافشان می توانند اثری از ماه را ببینند
گاهی هم واقعا ماه قابل مشاهده برای هیچ بشری نیست مگر به وسیله ابزاری
این سه دسته در تمام داده های دنیا هست
خدا به ما چیز هایی را یاد می دهد که هرکسی در زندگی خودش اون ها را می فهمه مثل خوب بودن صداقت
گاهی هم بعضی حرف ها رو باید از آدم های دقیق اطرافمون بشنویم و یاد بگیریم
اما گاهی هیچ شخصی از ما نمی تونه به فهمی برسه، مثل همین سئوال پیشین ما که چطور باید معبود رو عبادت کرد که شایسته ی چنین معبودی باشه و چطور مقابلش تواضع نشون بدیم و….
در چنین وضعیتی خدا حرف هاشو با چه ابزاری به ما میرسونه؟
ابزاری که تیز بین تر از چشم بشریت عادی باشه
همچون شخصی بی نمونه و بی همتا
به نام پیغمبر که فرستاده ی خداست.
مسیر ۱: حکم عقل بر ضرورت عمل به دین
اول اینکه اگر مطالب دیگر این سایت در قسمت چرا دین را مطالعه کنید، در مییابید که از جمله چیزهایی که عقل شما به آن حکم میکند، عمل به دین است.
لذا در این قسمت از صفحه، بیش از این به توضیحِ این مسیر و این نوع پاسخ دادن نمیپردازم و شما را به صفحات دیگر برگه «چرا دین» و از جمله نوشته جالب زیر ارجاع میدهم:
مسیر۲: ناتوانی و کم توانی عقل در تعیین مصادیق «کارِ خوب» و اخلاق
نباید فراموش کنیم که عناوینی که دراین سؤالات مطرح میشود خیلی کلی است و دقیقا مراد از آنها روشن نیست.
دقیقا مراد از «خوب بودن» چیست؟
مراد از «بد نبودن» چیست؟
بله! ما میفهمیم که نباید ظلم کنیم ولی اینکه دقیقا چه عملی در خارج مصداق واقعی ظلم است واضح نیست.
مثلا آیا دروغ گفتن برای اصلاح روابط بین افراد ظلم است؟!
آیا دروغ گفتن در معرکه جنگ ظلم است؟ آیا برای دست یافتن به اهداف نیک دروغ گفتن ظلم است؟
آیا مطلب را به گونهای گفتن که شخص مقابل متوجه منظور واقعی شما نشود، ظلم است؟
آیا وقتی پای جان کسی در میان است، دروغ گفتن ظلم است؟
آیا هر یک از این سؤالها جواب ساده آری یا خیر دارد یا اینکه هر یک قیود بسیاری دارد که عقل ما از درک آن عاجز است؟
خوش اخلاقی دقیقا چیست؟
مگر نه این است که فلاسفه اخلاق طول تاریخ در غرب و شرق مبانی بسیار متعددی برای اخلاقی بودن عمل ارائه کردهاند و به یک جمع بندی واضح نرسیدهاند؟
مگر نه این است که یک مبنا سودگرایی است و مبنای اخلاقی بودنِ عمل را سود بردنِ شخص میداند.
مبنایی بر عکس سود رسانی است.
مبنای دیگر لذت شخصی است. مبنای دیگری ارزشهای اخلاقی را صرفا سلیقگی میداند.
مبنای دیگری مبنای اخلاق را نتیجه ناتوانی ضعفاء جامعه میداند!
در مرحله بعد که شما قبول کردید که مثلا مبنا لذت گرایی است، معیار لذت بردن چیست؟
لذت لحظهای؟
لذت در طول عمر دنیوی!
لذت حتی پس از مرگ! اگر برخی از کارهای ما سبب لذتهایی بعد از مرگمان شود، چه طور؟
مجموعه لذت؟
لذت معنوی در این دنیا باید لحاظ شود یا خیر؟
و بسیاری از سؤالات دیگر که بر فرضی که عقل بتواند به طور واضحی به آنها پاسخ دهد، باز هم در مقام تطبیق در خارج سراسر مشکل دارد.
و تنها پاسخ واقعی به آن را خداوند متعال میتواند بدهد. چون اوست که به همه چیز آگاه است.
اوست که میداند در نهایت آیا این عمل، لذت آفرین است یا تنها لذتی ناپایدار دارد که نهایتا تا لحظه قبل از مرگ با انسان است.
جمع بندی مسیر۲:
لذا هرچند این کلام که به عقلمان عمل کنیم و کارهای خوب را بکنیم و کارهای بد را نکنیم، ظاهر خوبی دارد ولی معنای محصّلی ندارد و صرفا یک نوع سطحی نگری است.
عقل ما در تعیین مصادیق کارهای خوب و بد، بسیار ضعیف است و به هیچ وجه نمیتواند در بزنگاهها راهنمایی دقیقی برای ما باشد.
هر چند عقل، اصل خوبی عدالت را میفهمد ولی در تعیین مصادیق آن، در غالب موارد حیاتی و اساسی زندگی ما، که کوچکترین اشتباه، میتواند آسیب جدی به ما و دیگران وارد کند، عاجز است.
مسیر ۳: نقدی بر پراگماتیسم یا عملگرایی
پراگماتیسم چیست؟
یکی از نکاتی که از کلام پرسشگرِ این سؤال بر میآید، نوعی عملگرایی است.
توضیح اینکه تفکری در دنیای جدید مطرح است که از آن به پراگماتیسم یا عملگرایی یاد میکنند.
در این تفکر هر آنچه که ارزش عملی داشته باشد ارزشمند و غیر آن بی ارزش است بلکه در قرائتهای افراطی این تفکر، مثل پوزیتیویسم منطقی، گزارهای که قابل ارزیابی تجربی نباشد نه تنها ارزشی ندارد، بلکه بی معنا نیز محسوب میشود!
در این تفکر اگر دین ارزشی داشته باشد از این جهت است، به عنوان مثال موجب ایجاد آرامش و رفع برخی از بیماریهای روانی و ایجاد برخی از خصلتهای مفید در عمل(مثل تعهد و …) میشود ولی دین هیچ ارزش مستقلی ندارد.
یعنی اصل اعتقاد داشتن به مطلبی با صرف نظر از ارزش عملی آن بیفائده و بیارزش است.
در واقع کسی که این سؤال را میپرسد ناخود آگاه در همین تفکر سیر میکند و تمام کلمات او بر گرفته از همین تفکر است که از طریق فیلمها و نظام آموزشی و رسانهی در واقع غربی کشورمان که متأسفانه لفظ مقدس اسلامی هم انتهای نام آن به کار میرود ، به اقشار جامعه تزریق میشود.
تفکر اخلاق و عقل به جای دین در جامعه نمونه فرهنگ سازی رسانه
در ضمن فکر نکنید که این داستان رسانه و مدیریت افکار مردم متعلق به امروز و دیروز است! در کلیپی در اینجا اولین انیمیشنی که انگلیسیها برای مدیریت افکار مردم ایران ساختهاند نشان داده شده است که در آن یک شخصیت ایرانی که فرزند داریوش کبیر است، باید بین یک مار بد ذات آلمانی و یک شخصیت دوست داشتنی انگلیسی، یکی را انتخاب کند! در اینجا در مورد این انیمیشن که تولید ۱۹۴۳ میلادی است، توضیحاتی داده شده است.
دیدن این کلیپ هم در این زمینه مفید است: انسانیت بالاترین دین است ؟
نقدی بر تفکر پراگماتیسم
خلاصه ادعا
ابتداءً خلاصه ادعایم را عرض کنم.
خود این ادعا برای دلهای آگاه در حکم دلیل است و لذا خواهش میکنم با دقت خوانده شود اگرچه پس از آن در مورد آن کلماتی سخن خواهم راند:
«به نظر میرسد که «اعمال درونی ما» مثلِ خودِ «اعتقاد داشتن»، جزوی از اعمال ما بلکه مهمترین عمل ماست.
ایمان مهمترین عمل ماست که عملی درونی است و سرفرو آوردن در مقابل حق است.
نه تنها چنین است بلکه به عکسِ تفکرِ پراگماتیسم، ارزشِ اعمالِ خارجی، به تبع نیات و اعتقادات و اعمال درونی ماست و چه بسیار عملی که جنبه خارجیاش بسیار ارشمند است ولی به دلیل نیتِ فاسد، بیارزش و پوچ محسوب میشود.
یک عمل ساده مانند آب خوردن با نیتهای مختلف، میتواند گناهی بزرگ یا افضل اعمال باشد.
بلکه از این هم بالاتر و آن اینکه تنها اعمال ما که حقیقتا با دقت عقلی به ما قابل انتساب است، نیات و اعمال درونی ماست!»
قسمتی دیگر از ادعای ما این است که:
«کفار خدا را از محاسباتشان بیرون کردند و معیار را روی انسان و نفع او، آن هم بُعد جسمانی و دنیوی او بردند.
آری!
اگر ما حقیقت انسان را روح او بدانیم و خدا را در محاسباتمان داخل کنیم نتیجه دگرگون خواهد شد و اعتقادات سهم عظیمی در ارزش عمل خواهد داشت.
آری!
حتی شخص پراگماتیست هم اگر ببیند فرزندش شأن و حق پدری او را قبول ندارد هرچند در عمل چیزی بروز نمیدهد با خودش میگوید: «عجب فرزند نفهم و قدر نشناسی است!» ولی وقتی نوبت به خدای عالم که همه جهانیان اصل هستیشان و «آن به آنِ وجودشان» را محتاج به او هستند میرسد، اعتقاد به او و خداییِ او اهمیتی ندارد.
لذاست که در تفکر ما، شریک قائل شدن برای چنین خدایی، ظلم عظیم محسوب میشود و در محاسباتِ بیخدای آنها در صورت نداشتن ثمره خارجی، بی اهمیت!
آری!
این چنین است که از جهتی همه ارزشها به توحید بر میگردد و همه رذائل به شرک». انسانیت بالاترین دین است ؟
توضیح و شرح ادعایِ ما با سه داستان تکان دهنده:
داستان۱: فروشگاه ایده آل
برای فهم این مطلب به این داستان توجه کنید:
شخصی که به برخی کشورهای غربی سفر میکرد، بسیار علاقهمند به برخی از نکات مثبت آنها شده بود. به عنوان مثال میگفت که فروشگاهی داشتند که خدمه آن تا کف کفش پایم را واکس میزدند(!).
یک بار جنسی را به اشتباه شکستم و بدون اینکه کسی مرا توبیخ کند یا هزینه آن را از من بگیرند، سریعا آمدند که نکند برای من اتفاق بدی افتاده باشد!
و خودشان جنس را جمع کردند و از من بابت اینکه جنس را بد جایی گذاشته بودند، معذرت خواهی کردند!
بعد از مدتی، نظر ایشان به کلی عوض شد!
این ارادت وقتی از بین رفت که یکی از خدمه این فروشگاه، در خارج از محیط فروشگاه به این آقا برخورد کرد.
این آقا میگفت: همان کسی که چند وقت پیش وقتی جنسی از فروشگاهشان را شکستم، آنگونه من را تحویل گرفته بود، باعث شده بود که جنسی که من خریده بودم، از دستم بیفتد و بشکند و مواد آن همگی پخش در خیابان شود!
این فرد بدون هیچ اعتنایی، گویا که کاری نکرده است، به من گفت که چرا موقع راه رفتن دقت نمیکنی!
و از کنار من رد شد!
گفتم: شما خودتان را به من زدید، که کم مانده بود دعوایی درست شود و خلاصه گفتیم ما را به خیر شما امید نیست!شر مَرِسان!
خلاصه اینکه خیلی به فکر فرو رفتم که ببینم چه شده که این اتفاق افتاده است! تا اینکه رازِ نظم فوق العاده فروشگاه را دریافتم!
هنگام خروج از فروشگاه دو گِیت بود که اگر روی هر یک از این دو گِیت دست میگذاشتید درِ فروشگاه باز میشد و تنها یک تفاوت داشت و آن اینکه دست گذاشتن شما روی دکمهای سبز نشان دهنده like و رضايت شما از آن فروشگاه بود و دکمه دیگر نشان دهنده عدم رضایت مشتری بود!
اگر درصد عدم رضایتها بالا میرفت، این خدمهها اخراج میشدند و کارشان را از دست میدادند!
این بود رازِ «نوکرم! چاکرم»هایی که در این فروشگاه نثارِ مشتریان میشد!
آیا کار نیک بدون نیتِ خیر ارزشی دارد؟
آیا باید صرفا بر اساس ظاهر در مورد کارها قضاوت کنیم؟
داستان ۲: برق رفتگی ۱۹۷۷ نیویورک / رفتن برق نیویورک و اخلاق ماشینی و پراگماتیکی
من که این ماجرا را شنیدم ابتداءً یاد داستانی افتادم که تا به حال مقالات و نوشتههای زیادی در مورد آن نوشته شده است که از آن به خاموشی ۱۹۷۷ نیویورک یاد میکنند! به این گزارش تصویری در مورد رفتن برق نیویورک دقت کنید:
فاجعه خاموشی نیویورک نشان دهنده باطن نظام بی خدایی است
ای کاش فقط همینها بود:
آری! نظم مهم است ولی نظم بدون اعتقادات نشان دهنده وقائع بسیار تلخی در جامعه خواهد بود.
البته طبیعی است که منظور من این نیست که اگر نظم ماشینی به جایی برسد که هیچ حوادث تلخی در پی نداشته باشد، مشکل خاصی ندارد!
آری! این چنین است که امنیت کشور ما، خصوصا در شهرهای مذهبی مسألهای زبانزد میشود که نصف شب و وقت و بیوقت افراد به راحتی در رفت و آمد هستند و حال اینکه در بسیاری از مناطق شهرهای مشهور شورهای صنعتی دنیا، بعد از پاسی از شب، حضور در خیابانها خطرناک است.
ولی مسئله مهم اینها نیست.
از نظر اسلامی یک فعل ساده مثل درس خواندن میتواند خوب یا بد باشد.
اگر برای خدمت به مردم یا طاعت الهی یا … انجام شود دارای ثواب و ارزش است ولی اگر برای ساختن وسائلی برای نابودی روح یا جسم بشر باشد، چه بسا حرام و ضد ارزش خوانده شود.
یادگیری یک علم، بر اساس نیت افراد دارای تأثیر است. انسانیت بالاترین دین است ؟
دین من انسانیت پراگماتیسم عقل و اخلاق چه نیازی به دین هست پراگماتیسم عملگرایی رفتن برق نیویورک ۱۹۷۷ برق رفتگی نیویورک خاموشی تأثیر نیت بر عمل چرا با وجود عقل بشر نیازمند به دین است علت احتیا
ولی اصل مطلب از این هم بالاتر است. اینها اشکالات اصلی نیست.
اینکه افعال خارجی ما در روح ما و حتی در دنیای خارج آثار متفاوتی دارند، اشکال واقعی نیست.
اینکه وقتی شما عملی را برای ریا انجام میدهید واقعا آثار بدی در روح شما ایجاد میکند مشکل اصلی نیست. انسانیت بالاترین دین است ؟
مشکل اصلی عدم توجه آنها به بُعد روحانی وجود ماست.
گویا آنها که نورولوژیست شدند و گمان کردند تا انتهای بدن را شناختهاند انتظار داشتند که در درون نورونها روح را زیر میکروسکوپ ببینند و وقتی که این طور نشد، منکر بُعد روحانی وجود انسان شدند!
ای کاش به خودِ کلمه «روحانی» دقت میکردند تا بدانند که ادعا این است که روح جسمانی نیست و قرار نیست در زیر تیغ جراحی حس شوند.
در تفکر دینی، ما برای فناء خلق نشدهایم(لذا جسمانی صرف نیستیم) بلکه برای بقاء خلق شدهایم و روح ما بعد از این دنیا همچنان باقی است و لذا جنبه اصلی وجود ما هم همین روح ماست و فضائل و کمالات حقیقی ما هم متعلق به همین بُعد وجودی ماست.
لذا در تفکر دینی، دقیقا مسأله بالعکس است. یعنی چون اصالت با روح ماست، لذا اگر چیزی اثر روحانی داشته باشد ارزش دارد و الا خیر!
یعنی مسائل دنیا از این جهت برای ما اهمیت دارد که در روح ما و حیات ابدی ما تأثیر گذار است و الا اهمیتی نداشت!
لذا اعتقادات یک فرد، که نشان دهنده تسلیم بودن فرد در مقام حقائقی است که مییابید، نشان دهنده ظرفیت روحی او و مقدار درک او از حقائق است.
چه قدر انسان باید کوردل باشد که همه این عالم را ببیند ولی خدای این عالم را درک نکند!
چگونه در پس هر مسأله فیزیکی علل آن را درک میکند ولی در پس جهان به این عظمت به علتش منتقل نمیشود؟
مشکل اساسی دیگر خدا نشناسی است!
خدا که از معادلات ما دنیاییها حذف شد، و انسان به جای او نشست، نتیجهاش این میشود که اگر حق و حقوق انسانی به رسمیت شناخته نشود اعظم جرائم است ولی خدایی که مالک تکوینی همه جهانیان است، حق و حقوقی ندارد.
نه حق امر و نهی وتکلیف دارد و نه نشناختن حقوق او مشکلی ایجاد میکند!
لذا شریک قائل شدن برای او مهم نیست و حال اینکه در دنیای با خدای ما، شرک ظلمی عظیم است.
درمجموع اگر ظلم معیارش رعایت نکردن حقوق است، شرک بزرگترین بیانصافی و رعایت نکردن واقعیات است.
بالاتر اینکه اگر با دقت عقلی نگاه کنیم فعل حقیقی نفس ما، افعال درونی ماست. این مسأله اندکی تخصصی است و از حوصله مخاطبین این نوشتار خارج است.
با این جملاتی که توضیح دادم، تک تک ادعاهایمان را مدلل کردیم و روشن شد که چرا «عملگرایی» قابل قبول نیست و همچنین توضیح دادم که چرا «عقل» به تنهایی نمیتواند راهنمای خوبی برای اعمال ما باشد.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
دین من انسانیت پراگماتیسم عقل و اخلاق چه نیازی به دین هست پراگماتیسم عملگرایی رفتن برق نیویورک ۱۹۷۷ برق رفتگی نیویورک خاموشی تأثیر نیت بر عمل چرا با وجود عقل بشر نیازمند به دین است علت احتیاج انسان به دین با وجود عقل دین من انسانیت است و خدای من وجدان است انسانیت بالاترین دین است هیچ دینی بالاتر از انسانیت نیست دین من عقل من است
عالی