بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
رقبایِ دین: رابطه علم و دین – تعارض علم و دین
آنچه در این صفحه می خوانید:
- علل مرحله ای وقوع رقابت علم و دین
- تعارض علم و دین (کتب مسیحیت)
- نتیجه: پدید آمدن فکر تقابل ایمان با علم در متفکرانی همچون کرکگور
- ظهور تفکر خدا نتیجه ی جهل شر (خدای رخنه پوش)
- نظریه های یک سویه کلیسا درباره علم و دین
- نتیجه: ایجاد موسسات علمی مستقل از کلیسا
- علم به عنوان جانشین دین در رفع نیاز های مرم
- تعارض علم و دین (کتب مسیحیت)
- پاسخ به این اختلافات
در واقع بحث این صفحه بحثی از فلسفه ورود این افکار به جامعه است. در صفحه «من به عقل و اخلاق عمل میکنم و نیازی به دین ندارم» این پرسش با زاویه دیگری به صورت حلی پاسخ داده شده است و توضیح دادیم که چرا عقل باید تنها کمک کار و نه جایگزین دین باشد.
شروع بحث:
یکی از قویترین رقبای دین در زمان ما، «علم» است. قرار شد دین متعالیترین برنامه زندگیِ ما باشد.
باید روشن کنیم که چرا علم و دیگر رقبا، در رقابت بین آنها و دین، مغلوب هستند.
چرا به اعتقاد ما، «علم» در کنار و همراه دین، موجب تعالیست و نه در رقابت و رویارویی با آن؟
برای توضیح این مطلب ناچارم یک سری مقدماتی را بگویم تا به اصل مطلب برسیم.
علل مرحله ای وقوع رقابت علم و دین
تعارض علم و دین (کتب مسیحیت)
در دنیای غرب یک مشکلی پدید آمد که منشأ مشکلات بسیاری دیگر شد.[۱]
مسیحیت تحریف شده آن هم با قرائت کلیسای قرن ۱۶ میلادی به بعد، با گزارههایی از علوم جدید که آرام آرام در غرب پا گرفته بود سازگاری نداشت.
مثلا گالیله کروی بودن زمین را مطرح کرد و حال اینکه با قرائت رایج کلیسا از کتاب مقدس سازگاری نداشت.
نظریه زمین مرکزی رد شد.
خود کتاب مقدس از نظر شواهد تاریخی قابل دفاع نبود. شواهد بر وجود مطالب جعلی در کتاب مقدس بسیار بود!
مطالب خلاف عقل از قبیل تثلیث[۲] و تجسیم خدا در کتاب مقدس یافت میشد.
انجیلها کلام خدا نبود بلکه عبارات صاحبان آنها بود که خود این مسأله منجر به کاهش تقدس آن میشود.
در چنین فضایی عدهای شروع کردند به دست و پا زدن برای دفاع از مسیحیت.
این تلاشها موجب ایجاد یک سری افکار در قالب تعارض بین علم و دین شد که به برخی از جهاتش اشاره میکنیم.
یعنی در این فضا، «علم» به عنوان «رقیب» دین مطرح شد و نه یار و همراه آن.
نتیجه: پدید آمدن فکر تقابل ایمان با علم در متفکرانی همچون کرکگور
اول اینکه عدهای گفتند[۳] اگر شما چیزی را بدانی و به آن ایمان بیاوری، ارزشی ندارد!
ایمان زمانی ارزش دارد که شما ندانی و ایمان بیاوری! مثلا اگر شما بدانی که استخری پر از آب است و در آن شیرجه بزنی، هنر نکردهای.
اگر ندانی آب هست و در آن شیرجه بزنی کار بزرگی کردهای! این ایمان است! ایمان ریسک است!
ایمان خطر پذیری است!
لذا کسی که «علم» دارد، راه ایمان به سوی او بسته است!
علم مانعی بزرگ برای ایمان است!
ظهور تفکر خدا نتیجه ی جهل بشر (خدای رخنه پوش)
دوم اینکه عدهای گفتند میدانی چه شد که بشر به خدا پی برد؟
بشر هر جا که گرفتار میشد و برای پدیدهای علتی نمییافت، دم از خدا میزد.
نمیداست چه میشود که باران میبارد.
گفت خدا باران نازل میکند. نمیداست چه میشود که چیزی را فراموش میکند، گفت خدا از یاد میبَرَد.
هر چه که علم پیشرفت کند در واقع دست خدا از جهان کوتاه خواهد شد زیرا که دیگر دلیلی برای قائل شدن به وجود خدا برای جهان وجود ندارد.
مثلا کشف میکنیم که علت نزول باران سرد شدن طبقات بالای جو است که سبب سنگینی و تجمع بیشتر آب در اطراف ذرات غبار معلق در هوا میشود.
از این پس دیگر با خدا کاری نداریم!
وقتی هم احساس کند که باران کم شد و نیاز به آب دارد به جای اینکه دست به دعا بردارد، هواپیماهایی را که ذرات معلق غبار را در هوا پخش میکنند و به همراه موادی که موجب سرد شدن طبقات جوی میشوند، در هوا منتشر میکند تا اینکه باران نازل شود و بر فرض در این زمان علم بشر به اندازه کافی رشد نکرده باشد که یک راهکار عملیاتیِ قوی برای باران طراحی کند، به مرور با پیشرفت بیشتر علم، این مشکل را هم حل خواهد کرد.
چیزی که مهم است این است که علم سبب میشود که ما به خدا نیاز نداشته باشیم.
لذا یکی از دانشمندان علوم طبیعی قرن ۱۸، وقتی کتابی نوشت و به پادشاه هدیه داد، پادشاه به او گفت کتاب خوبی نوشتهای ولی برای من یک سؤال ایجاد شد.
جای خدا در جهانِ تو کجاست؟ شما در این کتابت که قوانین جهان را توضیح دادی حرفی از خدا نزدهای.
آن فرد هم در پاسخ گفت که چون نیازی به خدا نداشتم، سخنی از او نیاوردم!
آری!
در نظرش علم به قدری پیشرفت کرده بود که مجهولی باقی نمانده بود که به خدا نسبت بدهد!
لذا با پیشرفت مرزهای دانش، مرزهای خدایی خدا کاهش مییابد!
نظریه های یک سویه کلیسا درباره علم ودین
سومین مسأله مهمی که نوعی تحلیل برای تبیین تعارض بین علم و دین بود، رویکرد خاص کلیسا در مقابل علوم بود. قبل از وقوع این مشکلات علوم در دست کلیسا بود و باید با قرائت کلیسا تبیین میشد.
نتیجه: ایجاد موسسات علمی مستقل از کلیسا
اتفاقی که در این قرون افتاد این بود که مؤسسات علمی مستقلی از کلیسا تشکیل شد که علومش با قرائت کلیسا از جهان سازگاری نداشت و این واقعه اجتماعی، یک نوع جدایی بین نهادهای علمی و نهادهای مذهبی را ایجاد کرد.
علم به عنوان جانشین دین در رفع نیاز های مردم
چهارمین مسأله مهم موجب تعارض علم و دین این بود که عدهای گفتند تا دیروز دین بر طرف کننده نیازهای مختلفی از مردم بود.
مثلا اگر دیروز مردم اختلاف میکردند بنا بر نظام حقوقی یا ارزشی برخواسته از دین بین آنها قضاوت میشد و مشکل حل میشد.
همین طور پدیدهای مثل فقر در جامعه از طریق برخی از مسائلی که دین طراحی کرده بود از قبیل انفاق و … حل میشد.
حال در زمانی که دین منزلت خود را از دست داده است، علم جانشینی برای دین در این عرصهها محسوب میشود.
لذا علم در این عصر، شأن جدیدی پیدا کرد که از آن به جانشینی و نیابت علم از دین مطرح میشود که خواهی نخواهی نوعی تعارض بین این دو را پیش فرض گرفته است.
به عنوان مثال در زمان ما اگر بگویند چرا شما قبل از غذا نمک میخورید و شما بگویید چون مستحب است از شما قبول نمیکنند بلکه اگر بگویید چون فلان اثر گوارشی مثبت را دارد و علم جدید آن را تأیید میکند از شما قبول میکنند.
در چنین فضایی یک سری شبهاتی ایجاد شد که چه نیازی به دین هست؟ علم جدید میتواند نیازهای ما را بدون مراجعه به دین حل کند. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
پاسخ به این اختلافات
پاسخ به علم به عنوان جانشین دین در رفع نیاز های مردم
اما از مسأله نهایی شروع میکنم.
مسألهای که میگفت در زمان ما، علم میتواند به جای دین، پاسخگوی نیازهای بشر باشد. اول حد و اندازه علوم را روشن کنیم تا بعد از روشن شدن حد و اندازه علوم تجربی روشن شود که آیا این علوم ذاتا، صلاحیت نیابت از دین برای حل مشکلات دنیا را دارند یا خیر.
واضح است که اگر آخرتی باشد، علوم بینیاز کننده ما از آخرت نیست و ادعای این مدعیان در همین حد و حدود دنیاست. یکی از آقایان[۴] میگفت: دین فقط برای آخرت است و کاری با دنیای ما ندارد!
اجازه بدهید کمی با هم صحبت کنیم خواننده عزیز!
بیش از هزار سال فکر میکردند که خورشید دور زمین میچرخد. منشأش هم مشاهده مستقیم بود. میدیدند که آنها ثابت هستند و خورشید دور آنها میگردد.
بعد از هزار سال یک پارامتر جدید به معادلات بشر اضافه شد و آن اینکه ممکن است همه چیز بر عکس باشد و زمین به دور خورشید بگردد. بعد هم آرام آرام شواهدی برای اثبات این مدعا ارائه کردند و بعد که موفق به خروج از جو زمین شدند عملا مشاهده کردند!
سالها گمان میکردند که اگر کسی مجرای تنفسی جلوی گلویش(نای) بریده شود از دنیا میرود و هزاران بار آزمایش کرده بودند و این حقیقت را مشاهده کرده بودند.
بعد از هزار سال یک نفر نایش قطع شد ولی نمُرد! بعد از بررسی دریافتند که همه آن هزار سال اشتباه میکردند و آن چیزی که منشأ مرگ افراد میشد قطع نای نبود بلکه یک رگی بود که دقیقا کنار نای قرار داشت و قطع آن باعث مردن افراد میشد!
از این مثالها در کتب فلسفه علم بسیار است و همه آنها از این واقعیت حکایت میکنند که همواره در یک آزمایش تجربی هر چه قدر هم که دقیق باشد، امکان وجود پارامتری تأثیرگذار در نتیجه که به طوری کلی، نتیجه محاسبات را به هم بزند، وجود دارد و اصولا یکی از مهمترین عوامل برای پیشرفت علوم همین بوده است.
تا مدتها گمان میکردند انرژی پایسته است و پس از مدتی دریافتند که تمام واکنشهایی که در آن تصور میکردند انرژی پایسته است،
همواره مقداری انرژی تولید میشده یا از بین میرفته است و به جرم تبدیل میشده است و قانون پایستگی انرژی را تبدیل کردند به قانون پایستگی جرم و انرژی و منشأ این اشتباه این بود که مقدار انرژی تولید شده یا تبدیل به جرم شده، به قدری ناچیز بود که فقط دستگاههای با دقتهای خیلی زیاد، قادر به تشخیص این مقدار اختلاف بودند.
این واقعیت سبب میشود که هیچگاه علوم تجربی قطعیت نداشته باشند و ما در هر واقعهای همواره انتظار مواجه شدن با پدیدهای غیر قابل پیش بینی را داشته باشیم، چرا که این واقعه خاص ممکن است شرایطی داشته باشد که موجب تغییر نتیجه شود.
شما با مراجعهای به کتب تاریخ علم، میتوانید هزاران مورد از این اتفاقات را مشاهده کنید. امروزه هم که دانشگاهها همچنان به فعالیتهایشان مشغول هستند، روی همین اساس است.
لذا اول اینکه سنخ علوم تجربی قطع آور نیست و در معرض تغییرات و تحولاتی است که ممکن است از بنیان مسأله را عوض کند و دیدگاه ما را به صورتی کاملا بر عکس آنچه اول فکر میکردیم در آورد(مثال زمین و گردش خورشید).
مشکل مهمتر این است که خود علوم مسیر پیشرفتشان را روشن نمیکنند بلکه بسیاری اوقات دواعی و انگیزههای بشری، این مسیر را تعیین میکنند.
به عنوان مثال از آنجا که زمینه پیشرفت بسیاری از علوم در غرب بر پایه رشد سرمایهداری و مسائل اقتصادی بود، جهتی که در کاربردی سازی علوم اهمیت ویژه پیدا کرد، غالبا جهت وجود بازار خوب برای آن محصول بود و در نتیجه مسائل بسیار مهمی مثل مسائل زیست محیطی مورد توجه بشر قرار نگرفت و امروزه بعد از سالها، بشر به نقطهای رسیده است که آسیبهایی بسیار جدی به محیط زیست خود وارد کرده است و به دنبال آن بیماریهای بسیار شگفت آوری که در طول تاریخ خبری از آنها نبود ایجاد شده است(هر چند که دغدغههای بهداشت و درمان بسیاری از بیماریهای کهنه را ریشه کن کرد) و تغذیه بشر با مشکلات بسیار جدی مواجه شده است.
آیا چنین مسألهای بخشودنی است؟
چه کسی قرار بود که به بشر بگوید دواعی و انگیزههایش را در چه مسیری مصرف کند؟ بشر بیدین صرفا به فکر رشد اقتصادیاش بود و راه این رشد را در تکنولوژی یافت هر چند تکنولوژی مضر برای طبیعت و به تبع مضر برای خود انسان باشد و بعد از مدتی به فکر به کارگیری تکنولوژی در صنعتی جدید به اسم صنعت سرگرمی شد!
صنعتی که بسیار نانآور و البته کم هزینهتر بود! سود بیشتر با هزینه کمتر.
این صنعت جدید هم به صورت بیرویه بدون توجه به ارزشهای انسانی رشد کرد و عملا تکنولوژی ابزاری شد برای نابودی انسانیت انسان.
آری!
تکنولوژی برای انسان تربیت نیافته و انسان دنیایی، شبیهترین چیز به چاقویی در دستان کودکی خردسال است که با آن خود یا اطرافیانش را نابود خواهد کرد.
بگذارید با این بیان بگویم. علوم جدید یک ویژگی بسیار مهم دارند که منشأ بسیاری از مشکلات اینجاست.
این علوم کاملا نسبت به متعلم آن بدون قید هستند. مثلا فردی که تمام فضائل اخلاقی در او جمع است هم این علوم را میخواند و میفهمد و میتواند از آنها استفاده کند و کسی که بزرگترین خونریز و ظالم تاریخ است نیز میتواند اینها را بخواند و یاد بگیرد و از آنها استفاده کند.
دقیقا مثل یک چاقو که هم انسانهای خوب میتوانند از آن بهره ببرند و هم انسانهای بد. این خصوصیت، موجب میشود که چه بخواهیم و چه نخواهیم انسانهای تربیت نشده و خودخواه این علوم را یاد بگیرند و بر علیه بشریت از آن استفاده کنند.
دین، آن منبعی است که میتواند افراد را تربیت کند تا اولا افراد تربیت شده وارد این علوم شوند و ثانیا اگر کسی پذیرای تربیت نبود، در جامعهای دینی، طرد شود و به عنوان مثال اساتیدی که این علوم را میدانند، به او که به حد تربیتی مناسب نرسیده است این علوم را نیاموزند.
یا به عنوان مثال منابع قدرت و ثروت در جامعه دینی به کسی که تربیت نشده است و از علوم استفادههای ناصحیح میکند بها ندهند و او را در جامعه مهجور کنند.
علوم جدید از سویی انسانساز نیست و از سوی دیگر در معرض تحول و تغییر شدید است و ممکن است به یک باره نظرش در مورد مسألهای کلیدی به کلی عوض شد و آشکار شود که تمام تصمیم گیریهایش غلط بوده است.
مثلا فروید نظریهای داد و گفت که منشأ تمام عقدهها و مشکلات روانی، محدود کردن میل جنسی انسان است. عدهای به این نظریه او گوش سپردند و به دنبالش چه عائد بشر شد؟
آیا غیر از نابودی نظام خانواده که نهاد تربیتی جامعه بود ثمرهای داشت؟
غیر از این بود که موجب ایجاد فرزندان بیپدر بسیار زیاد در این کشورها شد؟ در نمودار زیر درصد حرام زادگی(و در واقع بی پدری فرزندان) در کشورهای مختلف را مشاهده میکنید.
جدول ۱- آمار حرام زادگی در کشورهای مختلف
آیا ایجاد شدن چنین نتایجی که توسط خود آنها ارائه شده است، جز نمود مشهودی از آثار فاجعه بار کنار گذاشتن دین و گوش سپردن به نظریه دانشمندانشان به جای دین، بر جامعه است.
این انسانهایی که بر اثر این اشتباه روحشان از بین رفت و احیانا جسمشان از بین رفت و مردند، چگونه باید حق خویش را بستانند. آن زنانی که بر اثر این نظریه فروید، به آنها بدون رضایتشان تجاوز شد، چه گناهی کرده بودند؟
وقتی مؤسسه بروکینگز[۶] آمار بارداریهای ناخواسته و قبل از ازدواج را به این صورت نشان میدهد چه باید گفت؟
آمار بارداری های ناخواسته، نتیجه افکار ناقص بشر (نظریه فروید)
همه صحبت اینجاست که چه ضمانت اجرایی بر تبعیت از علوم که نظریه دانشمندانی چون فروید است با چنین نتایج فاجعه باری، وجود دارد؟
مگر تنها موارد آنهایی هستند که عرض شد؟
به صفحه «۱۰۰ نکته که دلالت بر فروپاشی آمریکا دارد- نوشته مایکل اسنایدر» و «آمارهای تکان دهنده جنون جنسی در غرب و تحلیل قانونی آن» و «آمار حرامزادگی در غرب و تاریخچه حجاب» و «تظاهرات زنان کره جنوبی به دوربین مخفیهای دستشوییهای عمومی» و «آمار بازدید سایتهای سکس جهان» و «آمار جرایم در جهان اسلام و اجرای حدود اسلامی» مراجعه کنید تا برخی دیگر از ابعاد ماجرا را مطلع شوید. و این مسأله نه فقط در مسائل اجتماعی و فرهنگی است بلکه در علوم دیگر نیز چنین است.
امروزه در دنیای علم کاملا روشن است که ساینس به معنای علوم تجربی، به هیچ وجه نمیتواند حتی به برخی از سؤالات داخل خودش با روش تجربی پاسخ دهد و روش تجربی به دلیل محدودیتهایی که دارد نمیتواند پاسخگوی آنها باشد. دیدن این کلیپ از پروفسور گلشنی که مؤسس فلسفه فیزیک در دانشگاه شریف هستند، مناسب است:
برای دوستان پر حوصله تر، شدیدا توصیه میکنم این سخنرانی جناب پروفسور گلشنی در انستیتوی علم و دین فارادی-دانشگاه کمبریج با عنوان «مسائل رایج در مناقشات علم و دین در جهان اسلام». تاریخ سخنرانی: مارچ ۲۰۰۹٫ همراه با زیرنویس فارسی مشاهده کنید.
وقتی مسأله در علوم طبیعی مثل فیزیک و شیمی و پزشکی از این قرار است که تا سالها گمان میبرند دارویی خوب است و در نسل بعد متوجه میشوند که چه آسیبهای جبران ناپذیری وارد کرده است، شما خودتان میتوانید تکلیف علوم انسانی را بفهمید. شاید شما در کل علوم اجتماعی یک قضیه که بر آن همه جامعه شناسان اتفاق داشته باشند پیدا نکنید! علوم انسانی به دلیل وجود پارامترهای بی پایان در محاسبات، به گونهایست که تقریبا هر گونه رأی و نظری ممکن است پدید آید!
در واقع بشر در علوم مختلف، کم و بیش شبیه ریاضیدانی عمل کرده است که برای حل معادلات چند مجهولیاش ، به جای برخی پارامترهای مجهول صفر گذاشته است و از آنها صرف نظر کرده است تا بتواند مشکلاتش را حل کند!
گویی معادلهx+y=6 را به اين صورت حل كند که چون من مقدار x را نمیدانم، پس به جای آن صفر میگذارم و از آن صرف نظر میکنم، پس y مساوی ۶ خواهد بود!
البته ناگفته نماند که ما با اصل این کار خیلی مخالف نیستیم، زیرا این امور به مرور زمان موجب پیشرفت علم میشود.
تنها مشکل ما این دیدگاه جدید به علم در قرون جدید است که علم را به عنوان جایگزینی برای دین مطرح میکند.
مسلمانان هزار سال در دنیا علمدار و پیشرو علم بودند و به پیشرفتهای عظیمی در علوم مختلف، چه علوم طبیعی و چه علوم انسانی دست یافتند و علم جدید هم به نوعی بر پایه آنچه از دنیای اسلام بعد از جنگهای صلیبی ترجمه شد، بنا شده است.
به عنوان مثال کتاب قانون ابن سینا بعد از انجیل دومین کتابی بود که در غرب زیر چاپ رفت. ما با این حرکت مسلمین مخالفتی نداشتیم، زیرا آنها علوم بشری را در تعارض با دین نمیدیدند.
مشکل اصلی این است که علم بشری جایگزین دین شود. هرگز چنین چیزی قابل قبول نیست زیرا علوم بشری چنین شأن و جایگاهی ندارد.
علوم بشری در این درجه از قطعیت نیست که بتواند در مسألهای مثل سعادت یا شقاوت ابدی انسان، مورد اعتماد کامل قرار بگیرد. همان طور که قبلا هم گفتم، علوم بشری توانمندی پاسخگویی به مسائلی اساسی و تأثیر گذار در زندگی ما از قبیل مرگ را ندارد.
لذا عرض کردم که این سری سؤالات جدیدی که مطرح میکنیم به هیچ وجه نافی مطالب پیش گفته ما نیست. اینها سؤالات دیگری است که باید بررسی شود.
برگردیم سر اصل مطلب. تا اینجا به طور مختصری نشان دادیم که علم بشری نمیتواند جایگزینی برای وحی و علوم الهی باشد. در آینده هم مطالب بیشتری در این زمینه تقدیم خواهیم کرد.
لذا روشن میشود که این جمله که «دین به درد آخرت میخورد و بس!» هرگز معنای محصلی ندارد.
چرا که همین دین چمران میسازد.
آیا چمران ساختن به درد این دنیا نمیخورد؟
آری!
گوینده این کلام بیشتر منظوری سیاسی دارد!
گویا این کلام منظورش این است که انقلاب اسلامی ایران به اهداف خود نرسید و لذا دین به درد حکومت اسلامی ساختن نمیخورد!
منظور گوینده این بود!
و واضح است که این استدلال چه قدر ضعیف است!
بر فرض که انقلاب اسلامی به اهداف متعالی خود تا کنون نرسیده باشد، مگر منشأش جز بیدینی افرادی بوده است که در قالب مسئول و رئیس جمهور و رئیس مجلس، اموال ممکلت را چپاول کردند؟
مگر غیر از این است که به سبب دوری آنها از زهدی بوده که اسلام سراسر، توصیه به آن است خصوصا نسبت به مسئولان و حاکمان جامعه؟!
فکر نمیکنم منصفی در این مسأله شک داشته باشد که نرسیدن انقلاب به آن حد از اهداف متعالی که در نظر داشته است، تنها به دلیل خیانتها و بیدینیهاست و نه قصور ذاتی دین نسبت به این امر. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
پاسخ نظریه های یک سویه کلیسا درباره علم و دین
اما مشکل سومی که مطرح کردیم که موجب تعارض علم و دین بود(ارائه علم و دین به جامعه بر اساس قرائت کلیسا)، در دنیای اسلام مطرح نبود.
دنیای غرب گرفتار یک برخورد متحجرانه و یک سویه با دین(از سوی کلیسا) بود که نزدیک به هزار سال باقی مانده بود و در قرون وسطی آرام آرام مورد تردید قرار گرفت ولی در دنیای اسلام از همان ابتداء قرائتهای بسیار مختلفی مطرح بوده است و هیچگاه تبیین دین اسلام در اختیار یک گروه یا قشر خاص جامعه نبوده است.
البته طبیعی است که حکومت هر زمانی یک سیطره در ارائه افکار خود داشته است ولی نه حکومتها واحد بوده است(به عنوان مثال حاکم مدتی معتزلی و مدتی اشعری و مدتی زیدی و …) بوده است و نه اینکه حکومتها موجب تک قرائتی شدن اسلام میشدهاند.
البته من نمیخواهم از چند قرائتی بودن دفاع کنم بلکه چند قرائتی بودن در زمانی که امام معصومی در جامعه هست که میتواند مراد نهایی را بیان کند، امر ناپسندی نیز هست ولی سخنم در این است که این مشکل در جوامع اسلامی مطرح نبوده است که سبب ایجاد چنین تفکری(تعارض بین علم و دین) باشد و لذا چنین مسألهای در جامعه اسلامی کنونی نیز دغدغه نیست و اینکه احیانا برخی به اصطلاح خودشان روشن فکر، چنین کلماتی را مطرح میکنند ناشی از این است که به ریشههای بحث توجه نکردهاند و تصور کردهاند که هر چه در مورد داستان مسیحیت در غرب مطرح کردهاند در اسلام نیز قابل طرح است!
اسلام بر خلاف مسیحیت بسیار به علم و دانش اندوزی توصیه کرده است. برای آگاهی عمیقتر از این مطلب این کلیپ را ببینید. البته برخی از جزئیات محتوایی این کلیپ به نظر نگارنده صحیح نیست ولی اصل ادعای آن که شدت اهمیت اسلام به علم و دعوت اسلام به مطلق علوم و تفکر در آیات آفرینش و … میباشد، به خوبی در آن بیان شده است:
همچنین تاریخ اسلام هم به خوبی خودش گواه این مطلب است و این حقیقت که تا همین قرنهای اخیر، بزرگترین دانشمندان علوم دینی، بزرگترین دانشمندان علوم دیگر نیز بودهاند، یک مسأله مسلم تاریخی است. برای نمونه میتوانید صفحه «۱۰۰۱ اختراع، میراث مسلمانان در جهان ما، نوشته پروفسور سلیم الحسنی» مراجعه کنید.
مشاهده این کلیپ هم برخی دیگر از ابعاد این حقیقت را گزارش میدهد:
البته بحث معجزات علمی قرآن، که در کلیپ بالا مشاهده میشود، خیلی بیش از این مقدار است و عجیب این است که این کلیپ برخی از مواردی را اشاره کرده است که مشکلات متعددی دارند که در صدد شرح آن نیستم! این هم از مصیبتهای ماست که متأسفانه گاهی به مطالب ضعیف در معجزات علمی قرآن استناد میشود تا اینکه برخی فکر میکنند که بقیه موارد نیز این طور است!! برای مشاهده برخی از معجزات علمی قرآن که تسالم علمی بیشتری دارد و جالبتر است توصیه میکنم ، این کلیپ را تماشا کنید:
اخیرا یک بسته فرهنگی برای معجزات علمی قرآن که حاوی کلیپهای مختصر و مفید حدود ۳۰ معجزه علمی قرآن، آماده کردم که در اینجا کلیپها را میتوانید مشاهده کنید.
همچنین توصیه میکنم این صفحه را که در آن منابعی برای مراجعه به معجزات علمی قرآن معرفی شده است، مطالعه کنید.
در این صفحه ماجرای یک معجزه علمی قرآن مفصلا بیان شده است و برخی منابع خوب برای معجزات علمی قرآن بیان شده است. همچنین در صفحه «دعا درمانی» و «اتوفاژی و روزه» و در کلیپ «مراحل شکل گیری جنین بر اساس قرآن» برخی از معجزات علمی جالب در اسلام بیان شده است. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
پاسخ به تعارض علم و دین
مسأله دومی نیز که آن را مطرح کردیم دقیقا چنین است و بعد از بررسی مسأله اول به آن بر میگردیم.
اما مشکل اولی(تعارض بین گزارههای دین و علم) که در علل ایجاد تفکر «تعارض بین علم و دین» مطرح کردیم دقیقا همین گونه است.
مسیحیت تحریف شده آن هم با قرائت کلیسا پر بود از گزارههای متناقض با عقل و علم. تثلیث(یک خدا در عین سه خدا!) و جسمانیت خدا(که از کتاب مقدس استنباط میشد) و بسیاری از گزارههای خلاف علوم جدید، از این قبیل مسائل بودند ولی در اسلام خصوصا قرائت شیعه امامیه از آن، این مباحث مطرح نبود.
شما مجموعه قرآن و روایات معتبر حتی یک مورد را که با گزارههای قطعی علم در تعارض باشد نمییابید. بلکه همانطور که در چند سطر قبل توضیح دادم، موارد بسیار زیادی از معجزات علمی را در اسلام مشاهده میکنیم.
مسأله تعارض علم و دین در قالب مشکل تعارض بین گزارههای آنها در اسلام چندان مطرح نبوده و نیست و به دلیل وجود مسأله تأویل و اختلاف قرائتها و بسیاری مسائل دیگر چندان دغدغه ساز نبوده و نیست. در غرب هم اگر این مشکلات نبود هرگز ایمان گرایان ایجاد نمیشدند.
شاید هیچگاه به ذهن کسی خطور هم نمیکرد که ایمان وقتی ارزش دارد که شما بر خلاف آن مطلب یقین داشته باشید!
بله!
مطلب دیگری هست که در اسلام نیز مورد قبول است که از آن در ادبیات آیات و روایات به عنوانِ «ایمان به غیب» یاد میشود که عبارت است از اینکه در مسائلی که تنها راه شناخت آن «وحی» است، قبول کنیم، هرچند با دانشهای بشری قابل دست یابی نباشد.
واضح است که این مسأله ربطی به این مباحث ندارد و شاید آن چیزی که در ابتداء موجب قبول مطلب ایمان گرایان میشود همین مطلب حق باشد که متأسفانه در ادبیات ایمان گرایان با باطلهایی جمع شده است. واضح است که اگر بنا باشد مطلب ایمان گرایان درست باشد در این جهت فرقی بین هیچ دینی نیست!
ایمان به هر دینی هرچند باطل باشد، درست است زیرا بستن راه معرفت و بیان اینکه: «اتفاقا هر چه مطلبی با شواهد علمی تعارض بیشتری داشته باشد ایمان به آن بهتر است!» پیروی از باطلترین و خلاف عقلترین دینها را بهتر میداند!
آری!
ایمان گرایان برای درست کردن ایمان به مسیحیت راهی را پیش گرفتند که آنها را هیچگاه به مسیحیت نمیرساند.نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
پاسخ به خدای رخنه پوش
اما مسأله دومی که موجب تعارض علم دین شده بود باقی ماند. میگفتند ایمان به خدا ناشی از جهل بشر است و هر چه بشر علمش بیشتر شود جای کمتری برای جهان در خدا باقی میماند!
متاسفانه این مسأله هم مانند مسأله قبلی از مختصات دنیای غرب است و به عالم اسلامی ربطی ندارد و متأسفانه عدهای جاهل، با همان تصور گذشته که هر چه در غرب و مسیحیت گذشت در شرق و اسلام نیز پیاده میشود دوباره مطرح کردهاند و کاغذها را به مطالبی دور از علم و تحقیق پر کردهاند.
برای تبیین مطلب میخواهم برای شما اصطلاح «خدای رخنه پوش» را توضیح دهم.
خدای رخنه پوش دقیقا همین تصوری است که غربیها در مورد خدا مطرح کردهاند. خدایی که رخنههای جهان را میپوشاند.
هر جا که رخنهای در جهان بود که نمیتوانستیم توجیه کنیم و نسبت به آن جاهل بودیم به خدا نسبت میدهیم. خدایی که محصول جهلهای ماست و اگر این جهلها بر طرف شد، شأن خدا نیز در جهان کم میشود.
خدایی که فقط جاهای خالی را پر میکند! جایی که میدانیم مسأله چگونه است، خدایی در کار نیست. خدایی برای حل مشکل جهلهای ما.
سؤال ما این است که خدایی که در دنیای اسلام مطرح شد آیا این چنین بود؟ به این آیه شریفه دقت کنید:
*( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى )*
ماجرای آیه از این قرار است که مسلمان بعد از جنگ بدر که به سختی در جنگ در مقابل جمعیتی که سه برابر آنها بودند و از نظر امکانات هم به مراتب قویتر بودند، موفقیت بزرگی را کسب کردند.
در چنین حالی این آیه شریفه نازل میشود.
شما آنها را نکشتید بلکه خدا آنها را کشت و تو ای پیغمبر پرتاب نکردی هنگامی که پرتاب کردی بلکه خدا پرتاب کرد.
به این آیه شریفه دقت کنید:
*( وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ يَشاءَ اللَّه )*
و چیزی مورد اراده شما واقع نمیشود مگر اینکه خدا (در مرحله قبل) آن را اراده کرده است
آیاتی در این حیطه معنایی به قدری زیاد هستند که عدهای از اهل سنت نه تنها به خدای رخنه پوش قائل نشدند بلکه دقیقا نقطه خلاف آن را برگزیدند یعنی قائل به جبر شدند.
البته ما هرگز قائل به جبر نیستیم و اعتقادمان این است که در خود قرآن آیاتی هست که این آیات شریفه را تبیین میکند و مراد نهایی آیات را روشن میکند.
یا به عنوان مثال بسیاری از عرفاء اسلامی شعار زندگیشان و تبلیغشان این جمله بود: «هیچ چیز مؤثری در هستی جز خدا نیست»[۷]. و برخی تفسیرشان از این جمله تا این حد افراطی بود که از مصرف دارو و غذا و … خودداری میکردند.
در همین روایتی که از امام صادق سلام الله علیه و کلمات ایشان در مقابل ابن ابی العوجاء خواندیم، بسیاری از اموری که به خداوند نسبت داده شده بود در علم آن زمان هم به حسب علم عادی مردم به اموری غیر از خداوند متعال نسبت داده میشد.
به عنوان مثال از بین بردن گرسنگی و تشنگی به غذا و آب نسبت داده میشد ولی در تفکر اسلامی نسبت دادن این امور به آب و غذا هرگز با نسبت دادن آنها به خداوند متعال تنافی نداشت.
بله!
در تفکر خدای رخنه پوش چنین مشکلی بود و این معانی را به خدا نسبت نمیدادند ولی در تفکر اسلامی هرگز چنین چیزی نبود و لذا حتی ابن ابی العوجاء که یک ملحد رشد یافته در دنیای اسلام است به دلیل رشد یافتن در چنین تفکری، نا خود آگاه در مقابل پرسشهای امام صادق سلام الله علیه، در مقابل سؤالاتی که یک ملحد طبیعتا باید پاسخی در مقابل آنها بدهد، سکوت میکند.
مثلا ابن ابی العوجاء باید در مقابل این سؤال که چه کسی تو را سیر میکند بعد از آنکه گرسنه بودی، پاسخ میداد، غذا ولی چنین نکرد و فرمایش امام صادق را تأیید کرد. این از این جهت نیست که مسلمانان وقتی گرسنه میشوند به سراغ غذا نمیروند بلکه به این سبب است که خداوند را ورای اسباب و به عنوان «مسبّب الاسباب»(سبب قرار دهنده همه اسباب) میدانند.
لذا مسلمین هرگز به علم به عنوان پدیدهای در تعارض با دین توجه نمیکردهاند و لذا بزرگان مسلمین در طول تاریخ همچون شیخ بهائیها در علوم مختلف سرآمد روزگار خود بودند و در عین حال مرجعیت دینی مسلمین را نیز داشتند.
من از شما میخواهم قضاوت کنید.
خدایی که در متون دینی مختلف اسلامی داریم که «ارکان هر چیز را پر کرده است[۸]» و «بر همه چیز احاطه دارد[۹]» و «حتی برای بستن کفشمان هم محتاج به او هستیم[۱۰]» و «از رگ گردن به ما نزدیک تر است[۱۱]» و … آیا با خدای رخنه پوش سازگاری دارد؟
شما قضاوت کنید در مورد فلان آقای روشن فکر، که به ما مسلمین میگوید: «خدا محصول جهل بشر در طول تاریخ است! دین ادامه جریان سحر است!
در گذشته تاریخ امور مجهول را به ساحران نسبت میدادند و بعدها به خدا و در روزگار ما این خرافهها کنار رفتهاند!» اگر هم در غرب چنین چیزی بوده است در ما نبوده است! ای کاش اندکی تأمل کرده بودید!
آن غربیها که این حرفها را زده بودند خودشان فکر کردند و تحلیلی مناسب جامعه خودشان ارائه دادند.
شما مطلب آنها را کپی کردی و در غیر محلش تطبیق کردی!
یکی از اساتید نقل میفرمود که آقای «جان هیک» که از بزرگان نظریه کثرت گرایی و پلورالیسم در غرب است، چندی پیش به ایران آمد و در پایان سفرش وقتی از او پرسیده بودند که ایران را چه طور دیدید، در جواب گفته بود من تعجب میکنم از اینکه چرا نظریه پلورالیسم در اینجا طرفدار دارد. من آن نظریه را در جامعه خودم متناسب با شرایط جامعه خود برای حل یک سری مشکلاتی طراحی کرده بودم. در عجبم که آن عوامل در اینجا چندان مطرح نیست ولی این قدر به این نظریه بها میدهند. آری! ما هم مثل آقای جان هیک از این روشن فکرانمان متعجبیم![۱۲]
ما از دین مسیحیت تحریف شده دفاع نمیکنیم که بخواهیم از خدای رخنه پوش دفاع کنیم! ما خدای دیگری داریم که نه در کتاب مقدسمان ماجرای کُشتی گرفتنش با یعقوب را داریم و نه حسادتش به آدم را! ما از خدای اسلام دفاع میکنیم و این اشکالات به خدای اسلام وارد نیست!
آری!
عدهای به اسم روشن فکر، آن قدر خودباخته علوم جدید و غرب شدهاند که گویا همه کمالات دنیا در غرب است و هرچه بدبختی در جهان است بر سر ما نازل شده است!
من منکر وجود کمالات و نکات مثبتی در تمدن غرب نیستم ولی با تمام یقین ادعا میکنم که: «هر ویژگی مثبتی که آنها دارند در مقابل آنچه اسلام به آن توصیه کرده است کف است نسبت به سقف و اسلام بسیار بالاترش را به مسلمانان توصیه کرده است».
آری!
ما مسلمین هر جا ضربه خوردهایم از نداری ضربه نخوردهایم بلکه از عمل نکردن به داشتهها آسیب دیدهایم.
این کسانی که چند وقت به غرب میروند و مثلا از نظم بالای فعالیتها در آنجا و امثال اینها شگفت زده میشوند، چرا به جای اینکه بگویند ما باید برویم از آنها یاد بگیریم نمیآیند بگویند که چرا ما به اسلام عمل نمیکنیم.
چرا نمیرویم اسلام را بیاموزیم و با تمام وجود به آن عمل کنیم. حتما باید برویم از کافر بیاموزیم. از امیرالمؤمنین نمیشود آموخت؟
از امیرالمؤمنینی که با امکانات آن زمان مسئولین حکومتیاش در شرق و غرب دنیای آن روز را به قدری زیر نظر داشت که در نامههای خویش به آنها از حضورشان در منزل فلان اشرافزاده و امثال اینها خبر میدهد و شدیدا با آنها برخورد میکند.
چرا عهد نامه مالک اشتر را نمیبینند که به مراتب از منشور حقوق بشر، بهتر و دقیقتر ناظر به مصلحتهای بشر است؟
آری!
غربزدگی و خودباختگی آفتی است که در مسائل عملی به گونهای و در مسائل اعتقادی به گونهای دیگر، مشکلاتی ایجاد میکند.
بدتر از همه اینکه خود این تفکر خدای رخنه پوش، مدتهاست در غرب نقد میشود. بالاتر اینکه خود حرف هم در محل خودش مشکلات منطقی متعددی دارد. در این کلیپ میتوانید برخی از مهمترین نقدها را ببینید:
[۱] برای بررسی تخصصی این بحث، رک: علم و دین، ایان باربور، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۲] یک خدا در عین سه خدا و سه خدا در عین یک خدا. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۳] ایمانگرایان مثل کرکگور از قائلین این تفکر هستند. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۴] از همین آقایانی که حرفهای غربیها در مورد مسیحیت را واو به واو در مورد اسلام تطبیق میکند! و قیافه افراد روشن فکر و متفکر هم به خود میگیرد. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۵] این جدول از یک مقاله توسط یک مؤسسه تحقیقاتی به نام «Child TRENDS» انتخاب شده است که عنوان مقاله «Family instability and early childhood health in the developing world» است.(ISBN:0-932359-56-6) نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۶] آدرس این تصویر برای کسانی که قصد مراجعه به منبع اصلی را دارند، در داخل آن مندرج شده است. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۷] لا مؤثر فی الوجود الا الله. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۸] فرازی از دعای شریف کمیل. الإقبال بالأعمال الحسنة (ط – الحديثة) / ج۳ / ۳۳۲ / فصل(۵۱) فيما نذكره من الدعاء و القسم على الله جل جلاله بهذا المولود العظيم المكان ليلة النصف من الشعبان ….. ص : ۳۳۰: «وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتِي مَلَأَتْ أَرْكانَ كُلِّ شَيْءٍ». نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۹] سوره مبارکه فصلت، آیه ۵۴: *(أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحيط)* نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۱۰] مكارم الأخلاق / ۲۷۰ / فيما جاء في فضل الدعاء ….. ص : ۲۶۸: وَ قَالَ: سَلُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا بَدَا لَكُمْ مِنْ حَوَائِجِكُمْ حَتَّى شِسْعَ النَّعْلِ فَإِنَّهُ إِنْ لَمْ يُيَسِّرْهُ لَمْ يَتَيَسَّرْ. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۱۱] سوره مبارکه ق، آیه ۱۶: *(وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد)*. نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
[۱۲] البته جای تعجب چندانی ندارد. زیرا نظریه پلورالیزم، فوائد دنیوی خوبی برای قائلین به آن دارد که انگیزه کافی برای مطرح کردن این صحبتها را در این اشخاص ایجاد میکند.
نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
نظریه فروید در مورد ازدواج حماقت انسان دین را آفرید دین ساخته دست بشر آمار تجاوز جنسی آمار حرام زادگی تضاد علم و دین تقابل علم و دین کیرکگور ایمان گرایی خدای رخنه پوش
این چیزا شخصیه و هر کسی یه درکی واحساس خاصی ممکنه از چیزی داشته باشه بسنگی به میزان صدقش داره و روندش که دراین جا من فقط حرفهای آزاردهنده و تکراری و تحمیلی رو دیدم
سلام علیکم
شاید اگر همدیگر را میدیدیم نظر متفاوتی داشتید
مقاله نویسی یا اظهارنظر درمورد چیزی درحالت جهل وتظاهر به غیرجهل و پریشانی و یاس و ترس وخشم ونفرت و بیعملی؛ خودش گمراه کننده تره .در مواردی سکوت وتامل سنجیده بهتره
از هر نظر حال بهم زن بود این مقاله