بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
ادله اثبات خدا برهان خواجه طوسی بر اثبات خدا بدون نیاز به امتناع و استحاله تسلسل برهان وجودی براهین مفهومی مفهوم خدا چشیدن خدا برهان فطرت علم حضوری به خدا اضطرار مضطر و توجه به خدا واقعا خدا هست توهم خدا واقعا خدا هست خدا توهم نیست توهم خدا خدا وجود دارد ادله اثبات وجود خدا ادله اثبات خدا بهترین دلیل اثبات وجود خدا اثبات خدا بدون استفاده از تسلسل برهان فطرت اثبات وجود خدا از نظر دانشمندان
در این نوشتار با دو رویکرد مختلف، شناخت عمیقتری نسبت به خدا حاصل خواهید کرد.
رویکرد اول، رویکرد مراجعه به علم حضوری و شناختی که ما از خدا در وجود خودمان به صورت فطری داریم.
رویکرد دوم اثبات خدا با یک دلیل فلسفی واضح که در آن حتی از امتناع تسلسل استفاده نشده است. برهانی که در آن اثبات خدا بدون نیاز به امتناع تسلسل، صورت میگیرد. ظاهرا اولین بار خواجه طوسی این استدلال را مطرح کرده است.
همچنین برهانی دیگر که در آن نیز از تسلسل استفاده نشده است و از آن به برهان وجودی تعبیر میکنند.
انصافا بعید میدانم در جایی خارج از این نوشتار به این اختصار و روشنی، با مهمترین رویکردهای خدا شناسی آشنا شوید. بفهمید چرا واقعا خدا هست و چرا خدا توهم نیست
پس آنچه در این صفحه می خوانید:
- رویکرد اول(درک خدا)
- حس کردن خدا
- یافتن این علم در وجودمان
- تفاوت دو رویکرد اثبات وجود خدا
- رویکرد دوم(فلسفی)
- برهان اول اثبات وجود خدا
- برخی از اشکالات منکرین دلیل اثبات وجود خدا و پاسخ به آن ها
- برهان دوم اثبات وجود خدا
- به کدام رویکرد اثبات وجود خدا مراجعه کنیم
- کلیپی در مورد تقریری از برهان نظم یکی از ادله اثبات وجود خدا
رویکرد اول اثبات وجود خدا
اجازه بدهید کمی از خدا بگویم. خدا آن حقیقتی است که هر یک از ما با تمام وجودمان او را درک میکنیم و خود را سراسر فقر و نیاز به «او» میشناسیم.
شاید تا به حال دیده یا شنیده باشید که کسی از درد دندان به خود میپیچید و وقتی ناگهانی به او خبر بسیار خوشحال کنندهای میدهند، مثلا به او میگویند شما در قرعه کشی بانک یک میلیارد برنده شدهاید!
ناگهان دردش را فراموش میکند.
شما دردش را به یادش میآورید و دوباره شخص به حالت اولیه بر میگردد و دردش را حس میکند.
حسهای ما خاصیتی مهم دارند که اگر در تزاحم و درگیری با امور دیگری و دانشهای دیگری واقع شوند کمرنگ میشوند. در این مثال، درد زیادی میکشید ولی به دلیل یک مسأله مزاحم قوی(خبر برنده شدن در قرعه کشی) دردش را به کلی فراموش کرد.
شبها در بیمارستانها مسکن بیشتری به بیماران تزریق میکنند. علت چیست؟
در طول روز اشخاص به امور متعددی مشغول هستند و لذا احساس درد کمرنگ میشود و شبها که این مزاحمها از بین میروند، درد قوی میشود و لذا باید مسکّن بیشتری به بیمار تزریق کنند.
حس کردن خدا
برگردیم به صحبت در مورد خدا.
ادعا این است که همه انسانها یک خدایی را میشناسند و او را حس میکنند.
علم ما به خدا با واسطه یک تصویر نیست بلکه خود خدا را میشناسیم. با تمام وجودمان حسش میکنیم و خودمان را یکپارچه فقر و نیاز به او میدانیم.
البته این حس هم مثل همه حسهای دیگر در مشغولیتها کمرنگ میشود. علاقه به دنیا و مشغلههای این دنیا به قدری قوی هستند که غالب انسانها به طور کلی، این حقیقت را فراموش میکنند.
خدایی فراموش میشود که با تمام وجودشان حس میکنند و خود را یک پارچه فقر و احتیاج به او میدانند.
به قدری این علم حضوری کمرنگ میشود که گویا از آن خبر ندارند.
مست مشغلههای دنیا میشوند و به کلی خدا را فراموش میکنند.
ادعا این است که همه افراد به خداوند متعال علم حضوری دارند و علت اینکه بسیاری از انسانها به این علم توجه ندارند مشغولیت آنها به دنیاست.
یافتن این علم در وجودمان : اثبات وجود خدا با توجه به آنچه در وجود خود وجدان میکنیم
کار من در این قسمت، تذکر به آن خدا که مییابی و راههای حس کردن اوست. چه باید بکنیم تا خدا را با تمام وجودمان حس کنیم.
یه دانه
با خاکی که خدا زنده کرده
و آبی که توش اثر حیات گذاشته
و خورشیدی که بی دریغ میتابه و انرژی میده
و این دانه تبدیل میشه به درخت و بوته و گل و گیاه، که خودشون دونه هایی میسازن
و باد این دونه ها رو روی تمام زمین پخش می کنه، تا این سرسبزی متوقف نشه و ادامه پیدا کنه.
یک گیاه منبع دانه ها و سرسبزیه زمینه
و هر رودخونه و دریا منبع بارون حیات بخش
و کوه هایی که زمین رو نگه میدارن
و موجوداتی که غذای دیگری اند
چرخه هایی برای وجود و رشد پیوسته طبیعت
کاملا منظم
گاهی هم موجودی شبیه دارکوب دنبال کرم درخته تا سیر بشه اما خونه سنجاب رو میسازه
و شبیه لجن خار ها با غذا خوردن، آبها یعنی محل زندگی بقیه رو نظافت می کنه
و یا شبیه زنبور و پروانه در حال خوردن هدیه گل به خودشون یعنی شهد گل بذر گل ها رو پخش می کنن تا طبیعت زنده و زیبا بمونه
و شبیه اسب آبی که برای استراحت به داخل دریاچه میره و با به هم زدن آب غذای ماهی ها رو از کف دریاچه بالا میاره
کاملا منظم
بدن من علاوه بر ۵ عضو اصلی حدود ۲۰۰ عضو دیگه داره
مثل تاندون ها رباط ها دندان ها چشم دهان ابرو مژه
و هر کدوم
وجودش دلیلی داره مثل زیبایی سلامتی علم اندوزی و کسب علم و تجربه و رشد و …به سبب موگرفته تا قلب و مغز و…
محل وجودش دلیلی داره مثل تعادل، تناسب، زیبایی، کمک به توانایی های کارهای ما در دستان و پاها و نشتن و برخاستن و ….
نوع و شکل وجودش دلیلی داره
و همه ی موجودات همینطوری هستن
شتر نیاز به پلک شیشه ای داره برای رد شدن از طوفان های خاک
یا به کوهان که ذخیره ی آب و غذاش باشه در مسیر های طولانی بیابان ها
زرافه به گردن بلند نیاز داره برای خوردن برگ های درختان
و فیل به گوش های بزرگ برای دور کردن حشرات و خنک کردن جثه ی به آن بزرگی
حتی کوچکترین عالم تو چشم ما
مثل یک پشه
اعضای مهم و ظریفی تو بدنش هست که براش حکمت هایی هست
دو چشم مرکب و آنتن های مجهز به گیرنده های صوتی و دستگاه پروازی قوی تر از هواپیما، دستگاه حرارتی، آزمایش خون، بی حس کننده
که انسان نظیرش رو نمیتونه بسازه
چرا ؟
چون خدا آفریننده ی قدر ماست
و شناخت کامل به ما و نیاز هامون داره
به هر نیاز ما و نیاز هر ذره ی هستی
و از این شناخت استفاده کرده
تو نوع خلقتِ تمامِ ذره به ذره ی هستی
کاملا هماهنگ و منظم
چند سئوال دارم
آیا ما آدمها سازنده ایم؟
تابحال بشری، چیزی رو از هیچ آفریده
ما میسازیم؟
چه چیزایی رو ؟ خونه وسایل ابزار
از چی استفاده می کنیم؟
چوب
که خدا آفریده
سنگ فلز و هر ماده ی خدا تو طبیعت
که با خاصیت های متفاوت ، آثار متفاوتی دارن
با حرارت آتش
تیزی و برندگی فلز و.. هزار کاربرد دیگه ی هر چیز
حالا سئوال دوم
آیا با ذهنم، نظمی از این ها رو ترکیب میدم؟
از بدو تولد، بدون درک و فهم و خردی
و فقط با انرژی تغذیه ای که نا باورانه و ناخود آگاه در بدن مادر تولید میشه
قلب من میتپه ریه ام نفس می کشه و مغز و کبد و کلیه هر کدوم وظیفه ای به گردنشون هست که به درستی این وظایف رو انجام میدن بدون هیچ درخواست و کمکی از طرف من و کاملا ناخودآگاه
به دستور چه کسی
من به اونها این مسئولیت رو دادم؟
پس از چه کسی اطاعت می کنن…
و یا آیا من با مغز اطلاعات اعضای ورودی بدن رو مثل گوش چشم زبان و پوست و.. دریافت می کنم
آیا من تحلیل می کنم ثبت می کنم تدبیر می کنم
اون از ابتدا توانایی هایی داشته و من کم کم با کار کشیدن ازش، رشدش رو دیدم
و هیچ کدوم از این توانایی ها رو من به او ندادم …..
اینگونه خدا تصور و دیده می شود
برخی برای خدا دنبال تصویر هستند. وقتی میخواهند به یاد خدا باشند، در ذهنشان دنبال
چیزی میگردند تا بتوانند با او صحبت کنند! یاد خدا مثل «درد» است.
حس کردنی است. تصویر ندارد.
دینِ حق، برنامهای به انسان ارائه میدهد که یکی از شؤون مهم آن رهاندن افراد از این مشغلههاست.
دینِ ما به نماز امر میکند تا چندین بار در روز، همه چیز را کنار بگذاریم و به خدایی که در نهاد خویش میشناسیم، توجه کنیم.
روزه دارد تا ما را از شکم و دغدغههای آن برهاند. جهاد دارد تا ما را از دغدغههای بدن نجات دهد.
قناعت و انفاق دارد تا ما را از مزاحمت مال دوستی و دغدغه مال رها بخشد. هر جزئی از دین که بگویید نقشی در این راستا ایفا میکند.
دینِ ما، مجموعه ایست که در دراز مدت این علم حضوریِ ما به خدا را تقویت میکند.
ظاهرا روی همین جهت باشد که قرآن کریم خطاب به پیغمبر اکرم میفرماید: *(وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى يَأْتِيَكَ الْيَقين)* : رب خود را عبادت کن تا برایت یقین حاصل شود.
آری!
در هر سطحی مشغلههایی و حجابهایی متناسب با آن سطح وجود دارد و عباداتِ دین با پهنه گستردهای که دارد در جهت بر طرف کردن این حجابها نقش بازی میکنند.
ای خواننده عزیز!
اگر الآن این حقیقت را میچشی با تو راحتتر میتوانم سخن بگویم.
اگر یک پارچه نیاز بودنت را میفهمی و اگر خدا را مییابی به تو میگویم که آیا معنا دارد این خدایی که تو مییابی و با بند بند وجودت درکش میکنی، تو را در مقابل چنین مشکل بزرگی و چنین مسأله مهمی که تمام زندگیات به آن وابسته است – یعنی مرگ و امثال آن از سؤالهای بنیادین – رها کند؟
آیا معنا دارد خداوندی که تو آن را مییابی و به رحمت و فضل میشناسی، با تو چنین کند و تو را این چنین در جهل عظیم رها کند؟
هرگز!
قطعا این خدای آشنا، به دادِ تو خواهد رسید!
و با نورافکنی تو را از ظلمت جهل نجات خواهد داد.
خدایی که میشناسی کریمتر و عزیزتر و عظیمتر از این است که در حق بندهاش چنین کند و او را در چنین ظلمتی رها کند.
اگر هم نمییابی نگران نباش. مدتی زمان میبرد.
اگر شما از سیری که ما میگوییم به سر منزل دین برسی(یعنی مطالب آینده ما برایت قانع کننده باشد و شما هم دینِ حق را بشناسی) و مدتی عبادت خالصانه انجام دهی، آرام آرام شعله معرفت خداوند متعال در دلت زنده خواهد شد.
همین قدر که در مورد ادیان تحقیق کنی و اگر دینی را حق یافتی از آن تبعیت کنی، کار بزرگی کردهای و به مرور زمان به امید خدا با پایداری در عمل به دینی که حق یافتهای، به این معرفت عمیق میرسی.
اگر مدتی به دین عمل کنیم، آرام ارام پرهای وجودمان باز خواهد شد و به درجات بالاتر جهان هستی خواهیم رسید.
همین که دغدغه داری و به دنبال حق میگردی نشان از این دارد که حقیقتی را در وجودت مییابی و به دنبال آن هستی.
این حقیقت همان خداست، ولی واضح شدنش مدتی زمان میبرد. حال که ادعایم را گفتم در مورد راه اثباتش سخن میگویم.
در مورد اثبات وجود خدا، راههای متعددی مطرح شده است. همه این راهها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. راههای تنبیهی و راههای اثباتی.
راه تنبیهی همان است که تا به حال گفتم.
یعنی من سعی کنم شبیه تذکری که به آن شخصی که دندان دردش را فراموش کرده بود، به شخص طالب دلیل برای خدا بدهم.
این تذکرات، علم حضوری را -همچون آتش زیر خاکستر- در دلهای آگاه زنده میکند و شخص را به ساحت معرفة الله میرساند.
مجموعه آیات و روایات پر است از این تنبیهات.
آنچه که برخی از آن به برهان نظم اسم میبرند در واقع تنبیهی است به این حقیقت.
یعنی به شما میگوید: ای انسان! خدای خود را به یاد نمیآوری؟
آن خدایی را که میشناسی، فراموش کردهای؟
خدایی که تمام هستی تو وابسته به اوست، فراموش کردهای؟
چه طور این نظم و انسجام خود و جهان پیرامونت را میبینی و او را به یاد نمیآوری؟
اگر رباتی پیشرفته جلوی تو میگذاشتند سریعا میپرسیدی چه کسی او را ساخته است.
دنیایی به این عظمت و لطافت میبینی و از صانع و سازنده او نمیپرسی؟
اگر فضله حیوانات در راه باشد سریعا میگویی از اینجا چارپایی گذشته است و حال دنیایی با این همه عظمت و لطافت میبینی و صانع خود را یاد نمیکنی! بسیار تعجب آور است.
همین طور است فرمایش حضرت ابراهیم که در توصیف خدا میگوید: خدا همان کسی است که وقتی گرسنه میشوم سیرم میکند و وقتی مریض میشوم شفایم میدهد.
آری!
حضرت ابراهیم، خدایش را برای مردم معرفی میکند تا آنها هم خدای او را که خدایِ خودِ آنها هم هست، به یاد آورند.
همچنین این دنیا پر از نشانهها و آیات است که به کمک آنها میتوانیم به خدا ایمان بیاوریم. دنیا پر از قواعد پیچیده است که میتوانیم با توجه به آنها، هر لحظه دست خدا را در زندگی خود احساس کنیم.
وقتی ما به قرآن مراجعه میکنیم و این قواعد هستی را میخوانیم و بعد از تأمل متوجه میشویم که سیر تا پیاز زندگی خودمان و دیگران محکوم این قواعد است، به حقانیت قرآن و فرستنده آن، یقین میکنیم. این مطلب اخیر شرح مفصلی دارد که از شرح آن در اینجا خود داری میکنم. ان شاء الله در آیندهای نزدیک، مطلبی در همین سایت با عنوان تقریبی «نگرش آیهای و بازیوار به زندگی و قواعد هستی» خواهم گذاشت که در آنجا این مسأله را مفصلا شرح خواهم داد.
در کلیپ زیر، که بیانی ساده از برهان نظم است، همین حقیقت را به انسان گوشزد میشود:
تفاوت دو رویکرد اثبات وجود خدا
راههای دسته دوم هم راههایی هستند که از آنها به ادله عقلی هم تعبیر میشود. یعنی عقل ثابت کند، خدایی هست. توجه کنید که راههای این دسته دوم با دسته اول تفاوت مهمی دارند.
راه تنبّه دادن شخص به خدایی که میشناسد، راه بسیار کوتاهی است و به راحتی شخص را به مقصود نهایی میرساند.
یعنی خدای خاصی که من خداییاش را بر خودم میفهمم.
ولی راههای دسته دوم، یک خدای نکره و ناشناس ثابت میکند. به عنوان مثال در برهان وجوب و امکان، یک واجب الوجودی در جهان ثابت میشود ولی این واجب الوجود را میشناسم یا خیر و چگونه میتوانم به او دست پیدا کنم با این برهانها ثابت نمیشود.
این برهانها معمولا پیچیدگیهای خاصی دارد که برای بسیاری از اذهان قابل فهم نیست و همان طور که عرض کردم کاراییاش هم از راه اول بسیار کمتر است و لذا در مجموعه روایات بسیار کم دیدهایم که از این سنخ راهها عمل کرده باشند.
معمولا آیات و روایات ناظر به همان جنبه تنبیهی خداشناسی است و نه جنبه اثبات یک خدای نکره و ناشناس. برهان فطرت(دسته اول) در واقع یک خدای معرفه(خدایی آشنا) ثابت میکند.
خدایی که شما او را مییابی و با تمام وجودت درکش میکنی و سراسر وجودت را نیاز به او میدانی.
دستیابی به خدا در دو راه با یکدیگر فرق دارد، زیرا برای درک عمیق برهان فطرت(که توضیحش را عرض کردم)، باید شخص به تهذیب نفس بپردازد و عمل دینی انجام دهد. نمازی بخواند که او را به یاد خدایش بیاندازد.
کمی از دنیا دل ببرد. از شکم و شهوتش چشم پوشی کند و مدتی مزاحمها را از طرق معقول و صحیح(عبادات مشروع) کنار بزند تا آرام آرام شعله معرفة الله از زیر خاکستر دنیا سر بر آورد.
ولی راه حل دستیابی به اثبات خدا از طرق براهین عقلی(فلسفی) فلسفیدن و ورزیدگی ذهن است.
به عنوان مثال مدتی با مفاهیم دقیق عقلی کار کردن، جبر و هندسه و منطق خواندن است تا به مرور زمان قوه انتزاعیات ذهن برای فهم عمیق این براهین آماده شود.
ولی همان طور که گفتم کارآمدی برهانهای اول بسیار بیشتر است، زیرا چه بسیار کسی که از نظر استعدادی در حدی هست که براهین طریق دوم را درک کند ولی به دلیل عدم تهذیب نفس، متعصبانه و از روی غرض در استدلالها بهانه تراشی کند و اشکالاتی را مطرح کند که اگر خودش میخواست روی آنها فکر کند به راحتی میفهمید که اشکالات وارد نیست.
من در این نوشتار با اینکه تاکیدم به همان روش اول است ولی برای نمونه به یک برهان نسبتا ساده فلسفی اشاره میکنم و سعی میکنم که به صورتی آن را تقریر کنم که اشکالاتی که از سوی عدهای مطرح شده است در خود متن برهان پاسخ داده شود.
چون به نظر من، براهین فلسفی اهمیت زیادی در اعتقادات ما ندارند، توصیه میکنم کسانی که حوصله ندارند از این قسمت متن، سریع بگذرند و به ادامه بحث مراجعه کنند.
رویکرد دوم (برهان اثبات وجود خدا بدون نیاز به امتناع تسلسل)
موجودات در منظر عقل دو دسته هستند.
هر چیزی یا وجودش از خودش است یا وجودش از خودش نیست.
چیزی که وجودش از خودش نیست، نیازمند چیزی هست که او را به وجود بیاورد.
اما چیزی که وجودش از خودش باشد، نیازی به کسی ندارد و ما به چنین وجودی میگوییم خدا.
چون در تفکر دینی، فقط خداست که هیچ نیازی به هیچ چیزی ندارد و نیازی نیست کسی او را به وجود بیاورد و هر چه هست به یک خالق نیاز دارد.
ما در این استدلال به دنبال اثبات خدا هستیم یعنی نشان دهیم چیزی وجود دارد که وجودش از خودش است و نمیشود در جهان، چنین چیزی(یعنی خدا) وجود نداشته باشد.
یعنی نمیشود در جهان، همه موجودات، وجودشان از خودشان نباشد.
بیاییم سراغ استدلال:
یک موجود دلخواه را در نظر بگیرید. مثلا من!
آیا وجودم از خودم است؟ خیر. من وجودم از خودم نیست، به همین خاطر است که زمانی نبودم.
پس من نیاز به یک علت دارم کهمن را به وجود آورده باشد.
آن علتی که من را به وجود آورده است، آیا وجودش از خودش است؟
اگر در جهان، هیچ موجودی که وجودش از خودش باشد، موجود نباشد، یعنی خدا نداشته باشیم، خب باید علت من هم وابسته به علتی باشد که وجودش از خودش نیست.
همین طور علت او نیز به همین صورت خواهد بود و علت علتها به همین ترتیب وجودشان از خودشان نیست.
اگر این سلسله علت و معلول به یک موجودی که وجودش از خودش است منتهی شود، خدا ثابت شده است.
اما اگر به چنین وجودی نرسد، اولین علت، محتاج به علتی است که ناچار باید در وجودش محتاج نباشد.
اگر نخواهد به چنین موجودی ختم شود، ناچار این سلسله تا بی نهایت ادامه پیدا میکند.
حالا من یک سؤال میپرسم: «کل این سلسله علت و معلولهایی که هیچ یک وجودشان از خودشان نیست و محتاج هستند، خود این سلسله محتاج است یا نیست؟»
بدیهی است که همانطور که تک تک اعضای سلسله محتاج است کل سلسله هم محتاج است و در نتیجه باید بیرون سلسله یک موجودی باشد که این سلسله را به وجود آورده باشد که ناچار او باید محتاج نباشد.
شبیه اینکه بگوییم، اشیای آویزان وقتی سلسلهوار از هم آویزان باشند، باید در نهایت به یک سقف برسیم و الا از روی هم قرار گرفتن نامتناهی شیء آویزان، مشکل آویزان ماندن حل نمیشود و باید به یک سقف تکیه گاه برسیم تا اینکه این اشیاء آویزان باقی بمانند.
برای تکمیل استدلال خوب است همین مطالبی که گفتیم را به زبانی ساده تر در این کلیپ مؤسسه ایمان ببینید:
کلیپی در مورد روش شناخت ممکن الوجود:
خوب است در اینجا کلیپی از مؤسسه ایمان را ببینید، که برهان امکان وجوب را به زبان ساده توضیح دادهاند:
در ضمن اگر دنبال تقریر منطقی دقیق برهان امکان و وجوب میگردید که به صورت کاملا ریاضی وار این برهان تقریر شده باشد، توصیه میکنم کتاب «اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی» استاد عبودیت را مطالعه کنید چون در این کتاب دقیقا این کار نشان داده شده است.
امتناهی از قواعد متناهی با یک سری روشهای کلی که هم در متناهی و هم در نامتناهی معتبر است، استخراج شده است)) .
کلام آخر
من یقین دارم که اگر مدتی را این چنین سپری کنی شعله معرفة الله وجودت را گرم خواهد کرد و آرام آرام او را خواهی یافت.
حقیقتی که نه میتوان با تصویری از آن گزارش داد و نه میتوان به دیگران منتقل کرد.
هر کس باید در خود او را بیابد.
البته معمولا افرادی که مضطر میشوند، در لحظهای که امید آنها از همه جا قطع میشود، توجهشان به خدا جلب میشود.
آری!
در اضطرار هم آن حقیقتی که همه ما مییابیم به علت کنار رفتن مزاحمها و مشغلهها آشکار میشود.
خدا همان حقیقتی است که در لحظهای که به هیچ چیز و هیچ کس امیدی نداری، به او توجه میکنی و با تمام وجودت ««او»» را حس میکنی.
در پایان شما را به دیدن چند کلیپ مختصر و مفیدی از ادله اثبات وجود خدا دعوت میکنم. کلیپ اول تقریری کوتاه از برهان نظم است:
کلیپ دوم در مورد رد نظریه تکامل است. در چند سده اخیر در غرب، نظریه تکامل جزو ادله ملحدین برای اثبات نظر بی خدا، مطرح شده است. در این کلیپ آیفون ۶ ملحدانه این استدلالها را مطرح میکند و فرد به خوبی میتواند، بی پایه بودن این استدلالهای آیفون ۶ را بفهمد!
همچنین مؤسسه ایمان هم در زمینه برهان نظم، تعدادی کلیپ دارد که هر چند اشکالاتی دارد ولی در مجموع برخی از کلیپهای ایشان مفید است که در اینجا میتوانید، مشاهده کنید:
توصیه میکنم بعد از این نوشته، حتما نوشته «چرا حتی اگر آخرتی در کار نباشد، مانند دینداران عمل کردن، بهتر است» را از دست ندهید.
[۱] آیات ۷۸ تا ۸۱ سوره مبارکه شعراء. واقعا خدا هست خدا توهم نیست توهم خدا خدا وجود دارد ادله اثبات وجود خدا ادله اثبات خدا بهترین دلیل اثبات وجود خدا اثبات خدا بدون استفاده از تسلسل برهان فطرت اثبات وجود خدا از نظر دانشمندان
واقعا خدا هست خدا توهم نیست توهم خدا خدا وجود دارد ادله اثبات وجود خدا ادله اثبات خدا بهترین دلیل اثبات وجود خدا اثبات خدا بدون استفاده از تسلسل برهان فطرت اثبات وجود خدا از نظر دانشمندان ثبات خدا بهترین دلیل اثبات وجود خدا اثبات خدا بدون استفاده از تسلسل برهان فطرت اثبات وجود خدا از نظر دانشمندان
واقعا خدا هست خدا توهم نیست توهم خدا خدا وجود دارد ادله اثبات وجود خدا ادله اثبات خدا بهترین دلیل اثبات وجود خدا اثبات خدا بدون استفاده از تسلسل برهان فطرت اثبات وجود خدا از نظر دانشمندان
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
واقعا خدا هست خدا توهم نیست توهم خدا خدا وجود دارد ادله اثبات وجود خدا ادله اثبات خدا بهترین دلیل اثبات وجود خدا اثبات خدا بدون استفاده از تسلسل برهان فطرت اثبات وجود خدا از نظر دانشمندان
سلام و با تشکر وقت تون به خیر مطلب نگرش آیهای و بازیوار به زندگی و قواعد هستی که اشاره کرده بودید منتشر شده است؟
سلام علیکم و رحمه الله
هنوز چاپ رسمی نشده است ولی آخرین نسخه آن که هنوز صفحه آرایی نشده و مجوزهاش گرفته نشده را اینجا ببینید:
http://bayanbox.ir/info/7684197420274891221/%D8%AF%D9%81%D8%AA%D8%B1%DA%86%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%85%D9%84%DA%A9%D9%88%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%B3%D8%AE%D9%87-7
صرف تامل در حقیقت وجود معادل حقیقت واجب الوجود بالذات میباشد.
اگر ذات وجودی وجودات محسوس حقیقت وجود باشد
یعنی ذات وجودات محسوس وجود باشد آیا با تامل در حقیقت وجودیشان ما را به واجب الوجود میرساند
مسلم است که اینگونه نیست چرا که هیج دلیلی بر محدودیت حقیقت وجود نیست ، ورای وجود عدم میباشد
و عدم تعینی ندارد که ورای چیزی باشد لذا حقیقت وجود نامحدود است.
آیا وجودات محسوس نامحدود هستند خیر پس ذاتشان واجب الوجود نیست بلکه ممکن الوجود میباشد
صرف تامل در حقیقت وجودی وجودات محسوس معادل ممکن الوجود خواهد بود
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
در مورد چند جمله حضرت عالی صحبت دارم: «آیا با تامل در حقیقت وجودیشان ما را به واجب الوجود میرساند
مسلم است که اینگونه نیست چرا که هیج دلیلی بر محدودیت حقیقت وجود نیست»
آیا صرف عدم دلیل، دلیلی بر عدم محدودیت است؟!
اصلا عدم دلیل بر هر چیزی، دلیل بر عدم آن چیز است؟!