بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه آنچه در این صفحه میخوانید
آنچه در این صفحه می خوانید
مرگ ناگهانی مرگهای ناگهانی پرسشهای بنیادین چرایی دین غفلت از مرگ
- مرگ حقیقتی انکار ناپذیر
- مرگ و پرسش های بنیادین (اهمیت آینده نگری در مسیر زندگی)
- مرگ های ناگهانی
- فکر نکردن در مورد آینده و مرگ عاقلانه نیست(چرا به خدا نیازداریم؟)
- مرگ در نزدیکی ما! نمونه هایی از مرگهای باور نکردنی و عجیب
- دین الهی برای پاسخگویی به این پرسشها ضرورت دارد (چرا انسان به دین نیاز دارد)
تا به حال به مرگ اندیشیدهای؟ بله! مــــــرگ! حقیقتی انکار ناپذیر.
صبح…!
ظهر…!
شب…!
در نهایت روزی فرا می رسد که وقت رفتن باشد
بی آن که بدانم
میان مشغله ها و میل ها و محبت ها
کارها و برنامه ها دوست داشتن ها و دوستدارها
ارتباط و اتصال من ناگهان با همه چیز قطع میشود و من آنجا…
آیا تمام می شوم؟
آیا از من چیزی می ماند؟
چیزی همچون آنچه کرده ام، چه برای خودم و چه دیگران…
سئوال به این بزرگی و مبهمی پاسخی برای ذهنم می طلبد.
چطور ممکن است چنین چیزی را نادیده بگیریم
چرا نباید به آن فکر کنم تا برایش آماده باشم
آیا نباید چنین انکار نشدنیِ بزرگی، همچون مرگ جزو عوامل موثر در زندگی و اهداف و برنامه های من باشد؟
تا براساس آن تصمیم بگیرم که چگونه و چطور زندگی کنم.؟
من بر اساس چیزی که رو به روی خودم می بینم، برای قدم بعدی خودم تصمیم می گیرم که به کدام سمت و چگونه بروم.
این یعنی اهمیت داشتن آینده ی پیش روی من برای تصمیم گیری هایم در زمان حال.
مثل اینکه بر اساس قصد ازدواج و تشکیل زندگی، تصمیم به تحصیل و ارتباط برای داشتن شغل و آینده مالی می گیرم….
پس باید سر در بیاورم که چیزی به بزرگی مرگ در آینده ی من چرا هست…؟
چطور هست…؟
و دقیقا چیست…؟
اما چه می کنیم غفلت فراموشی فرار ….
بازیکنان فوتبال و گاهی داور بازی نیز در میان مسابقه جان خود را از دست دادهاند. به این کلیپ که پر از مرگهای ناگهانی در حین مسابقه فوتبال است، دقت کنید:
همچنین در شرایطی که واقعا انتظار مرگ را نداریم ممکن است مرگ به سراغمان بیاید! این کلیپ که پر از مرگهای ناگهانی است، جدا توجه انسان را به این مسأله بیشتر میکند:
قطار زندگی ما به سرعت در حال نزدیک شدن به مرگ است. چه تدبیری اندیشیدهام؟ آیا فکر نکردن در مورد مرگ، راهکاری غیر منطقی نیست؟
فرار از فکر کردن به حقیقتی که شاید خیلی زود سراغم بیاید
فرار برای فراموشی مرگ
با غفلت در زرق و برقها و میل ها و پوچ ها و بازی ها ……
مثالی گویا: خرج بین راه
فرض کنید شخصی ثروتی دارد و قرار است برود در شهری زندگی کند.
اگر در راه، تمام ثروتش را خرج محل استراحتگاه ۶ ستاره(!) و غذاهای گران قیمت کند وقتی به شهر میرسد پولی ندارد تا برای خود منزلی تهیه کند و باید سالها کار کند تا بتواند به آرامشی نسبی برسد.
فرض کن که اگر ثروتی نداشته باشد، نتواند هیچگاه در آن شهر پولی به دست آورد. آنگاه با خرج تمام پولهایش در مسیر، در مقصد از گرسنگی و بیخانگی عذاب خواهد کشید.
شاید هر عاقلی که او را ببیند زبان به سرزنش او بگشاید که چرا جاهلانه ثروتی را که قرار است در شهرِ مقصد از آن استفاده کند بی رویه در طول مسیر هدر داده است.
اگر او در مقام دفاع از عملِ خود بگوید: «باور کنید(!) هتلش خیلی امکانات داشت و خیلی لذت بردیم»، دیگران به او میگویند: «تو جاهلی! تو مقصد را فراموش کردهای و برای لذتی زودگذر، یک عمر بدبختی برای خویش ساختی».
دنیای عجیبی داریم. تصویر متعلق به هواپیمایی است که به دلیل تجهیزات داخلی آن قیمت بلیت آن بسیار گران است. مگر حداکثر طول مدت سفر با هواپیما چه قدر است که چنین هواپیماهایی را میسازند؟!
مرگ در نزدیکی ما!
جک دانیل کاشف مشهور نوعی ویسکی وقتی که نتوانست رمز گاوصندوقش را به یاد بیاورد عصبانی شد و با پای خود به گاوصندوقش کوبید. اما پای او، بدجوری آسیب دید و در اثر سمی شدن خونش مرد. (منبع: اینجا عبارتی که میگوید: Daniel injured one early morning at work by kicking his safe in anger when he could not get it open)
شاید این آقای ویسکی ساز که به خاطر نفع مالی، حاضر شده بود چنین چیز بدی را ترویج کند، هرگز باور نمیکرد، پولی که او برای کسب آن حاضر شد، انسانیتش را کنار بگذارد و به ترویج چیزی بپردازد که انسانیت آنها را حداقل برای لحظاتی از آنها میگیرد، روزی چنین بلایی سرش بیاورد! پول او زیاد شد و او برای حفظ آنها مجبور شد از گاو صندوق استفاده کند و اما همان چیزی که برای حفظ پول تهیه کرده بود، قاتل او شد!
«جیجی پاری توماس» راننده اتومبیلهای مسابقه در انگلستان بر اثر اصابت زنجیر موتور اتومبیل خودش به شدت مجروح شد و در دم جان سپرد، او میخواست رکورد سرعت قبلی خودش را بشکند، ولی در اواسط راه زنجیر موتور در رفت و مثل شلاق به پای توماس خورد و باعث مرگ فوری او شد، ولی پای او همچنان روی پدال گاز ماند و اتومبیل به خط پایان رسید. او در آن روز توانست با سرعت ۲۷۵ کیلومتر بر ساعت رکورد سال گذشته خودش را بشکند. (۱۹۲۷)(منبع: اینجا) شاید او هیچ وقت باور نمیکرد که در راستای رسیدن به آرزوی دیرینه خود که شکستن رکورد سرعت اتوموبیل باشد، بمیرد!
«شرود اندرسون» نویسنده از همه جا بیخبر در یک مهمانی شرکت کرده بود. او پس از صرف غذا دندان هایش را با یک خلال دندان معمولی پاک میکرد که ناگهان خلال دندان به گلویش پرید و اندرسون در اثر عفونت ناشی از خلال دندان از دنیا رفت. (۱۹۴۱) البته بیچاره خودش از جریان آگاه نبود! او بعد از آن غذا، دردی احساس کرد و در بیمارستان درگذشت! بعدا کالبد شکافی او نشان داد که علت مرگ او، یک تکه از خلال دندان بوده که در بدن او جراحتی ایجاد کرده است! (منبع: اینجا. عبارتی که میگوید: An autopsy revealed that a swallowed toothpick had done internal damage resulting peritonitis) بیچاره برای یک سفر تفریحی رفته بود ولی نتوانست لذت کافی را از این تفریح ببرد!
در این صفحه در ویکی پدیا، مرگهای تأمل برانگیزی را ذکر کرده است که من برخی از آنها را با مقداری توضیح میآورم:
۱۵۱۸: در همهگیری رقص ۱۵۱۸ یک زن (و در نهایت جمعی ۴۰۰ نفره) برای مدت یک ماه بهطور مداوم رقصیدند و بسیاری از آنان بر اثر خستگی مفرط و حمله قلبی مردند. برای لذت بیشتر این کار را کردند ولی به چیزی که انتظار نداشتند کشیده شد.
۱۶۶۰:توماس ارکارد ٬دانشمند و نجیبزادهٔ اسکاتلندی، که اولین بار آثار فرانسوا رابله را به انگلیسی ترجمه کرد، وقتی خبر پادشاهی چارلز دوم را شنید از شدت خنده جان باخت. آیا کسی باورش میشود که ممکن است یک خنده کار را به اینجا برساند؟! بنی آدم به مویی بند هستند!
۱۸۳۰: ویلیام هاسکیسون سرمایهدار و سیاستمدار بریتانیایی ٬در مراسم افتتاح نخستین راهآهن مسافربری تماممکانیکی، در تصادف با لوکوموتیو (به نام راکت استفنسون) خُرد و کشته شد. آیا این سرمایه دار باور میکرد با همان چیزی که شاید بخش زیادی از سرمایه اش را به امید سودی بیشتر، خرج آن کرده است، بلای جانش شود؟!
۱۸۶۲ جیم کریتون، از نخستین بازیکنندگان بیسبال، بر اثر چرخاندن شدید چوب بیسبال بهشدت آسیب دید و درگذشت. احتمالاً دلیل مرگ آسیب رسیدن به مثانه بودهاست. بیچاره هدفش رسیدن به یک امتیاز بود! اما …
۱۸۶۳ اما لیوری، بالرین مشهور(رقص بالری)، بر اثر سوختگی ناشی از آتشگرفتن لباسهایش از چراغهای روشنایی صحنه هنگام تمرین، درگذشت. وی هشت ماه با مشکلات این سوختگی دستبهگریبان بود. همان لباسهایی که برای زیبایی بیشتر رقصهایش پوشیده بود، به صورتی که باور نمیکرد قاتل او و همه آرزوهای کوتاهش شدند.
۱۸۷۱: کلمنت والاندیگام، وکیل و سیاستمدار اهل اهایو، هنگامیکه در دفاع از متهم در دادگاه میخواست نشان دهد چهطور ممکن است یک شخص در حین خارجکردن اسلحه به خود شلیک کرده باشد ٬اشتباهاً به خود شلیک کرد. هرچند در نهایت متهم تبرئه شد، وی بر اثر زخم گلوله درگذشت. بیچاره شاید هدفش این بود که برای اندک پول وکالت، به هر قیمت شده، حق و باطل را جا به جا کند ولی به صورتی باور نکردنی، خود را کشت!
۱۹۲۳: فرانک هایس یک سوارکار در پارک بلمونت در نیویورک در حین اولین مسابقهاش بر اثر حمله قلبی درگذشت. با این حال پیکر او بر روی اسب باقیماند و اسب او در مسابقه نیز اول شد. هنگامی مرگ وی مشخص گردید که صاحب اسب پس از مسابقه برای تبریک به سمت وی رفت. وی نخستین و تاکنون تنها سوارکاری است که بعد از مرگش در یک مسابقه، اول شدهاست. پیروزی که حتی فرصت خوشحال شدن از پیروزیاش را پیدا نکرد!
۱۹۲۷: ایزادورا دانکن، رقصنده آمریکایی، هنگام سوار شدن به یک خودرو، شالاش به چرخ اتومبیل گیر کرد و موجب شکستن گردن وی شد و مرد. به همین سادگی! شالی که با هدف زیبایی بلند انتخاب شده بود اما …
۱۹۴۰: مارکوس گاروی، بعد از خواندن آگهی ترحیم خود، بر اثر دو حملهٔ قلبی درگذشت. شاید ترس از مرگ او را کشت! میدانستید بسیاری از کسانی که از ارتفاع پرت میشوند قبل از رسیدن به زمین بر اثر سکته ناشی از ترس برخورد با زمین، میمیرند؟!
۱۹۷۴: باسیل براون، فردی ۴۸ ساله که از طرفداران مواد غذایی سالم بود، بر اثر خوردن مقدار بسیار زیادی آبهویج درگذشت. بیچاره در صدد حفظ سلامتی خود بود ولی بر عکس نتیجه داد! یاد آن آقایی افتادم که برای حفظ سلامت خود و ورزش به استخر فرح رفت و در آب سکته کرد و مرد!
۲۰۰۷: جنیفر استرنج، زن ۲۸ ساله اهل ساکرامنتو هنگام رقابت در یک مسابقه رادیویی برای بردن یک کنسول بازی وی، که در آن شرکتکنندگان باید مقادیر زیادی آب بدون دستشویی رفتن مینوشیدند، بر اثر مسمومیت آب درگذشت. بیچاره جان خود را به یک دستگاه بازی داد و به آن هم نرسید!
یکی از بستگان ما که به خاطر ترس از سرطان، بسیار مقید به دوری از امواج بود و به همین دلیل از ماکروفر و نیز گوشی مبایل حداکثر دوری را میکرد، بر اثر سرطان بصل النخاع بعد از ۹ ماه بیماری، در سن ۲۷ سالگی در کمال ناباوری به رحمت خدا رفت. خدا رحمتش کند. زن بسیار متدینی بود.
و بسیاری از مرگهای دیگر که در اطراف خودمان مشاهده میکنیم و اینها نشانههایی برای ما هستند تا کمی در مورد این حقیقت بیشتر فکر کنیم. تا باور کنیم که مرگ سن و سال و علت خاصی ندارد و چه بسا شخصی در سن کم به وسیله چیزی که باور کردنش مشکل است، از دنیا برود.
مثلا در سال ۱۹۱۱ «بابی لیچ» موفق شد قایقی شبیه به بشکه بسازد و به وسیله آن به سلامت از آبشار نیاگارا عبور کند. او دومین نفر در دنیا بود که توانست به سلامت از نیاگارا بگذرد و به همین خاطر بود که در دنیا به شهرت رسید. این کار بابی درست در زمانی بود که بسیاری از کسانی که برای عبور از نیاگارا تلاش کرده بودند هرگز بازنگشته بودند و به همین خاطر لقب «بابی جسور» به او داده شد اما همین بابی جسور که کاری غیرممکن انجام داده و از خطرناک ترین آبشار دنیا به سلامت گذشته بود، بر اثر اتفاقی بسیار کوچک و پیش پا افتاده جان خود را از دست داد.
یک روز که او در حال عبور از یک خیابان در نیوزلند بود. پایش را روی یک پوست پرتقال گذاشته و لیز خورد. بابی آنقدر به شدت زمین خورد که استخوان های پایش از چند ناحیه مختلف شکست. شکستگی پایش آنقدر بد بود که پزشکان مجبور به قطع کردن پای او شدند. همین قطع کردن پا باعث شد تا زخم پای بابی عفونی شده و بالاخره چند روز بعد در اثر قانقاریا درگذشت.(منبع: اینجا)
دین الهی برای پاسخگویی به این پرسشها ضرورت دارد
تجربیات و ابزار های بشر نه می تواند مرگ را انکار کند و نه پاسخی برای آن دارد و نه حتی می تواند ثابت کند چیزی از من بعد از مرگ نمی ماند
چه بسا آزمایش هایی هم که من را ورای این بدن، با نام حس ششم و روح نشان داده و ثابت کرده است.
و چه بسا نادیده هایی مثل هوا که تا مدت ها بشر از درک آن عاجز بوده و وجود آن را نفی می کرده.
و اینک اگر قرار باشد که تنها یک بار فرصت طی کردن هزارتوی زندگی را داشته باشیم، نیاز به راهنمایی بیرونی داریم تا مسیر درست رو پیدا کنیم.
لذا بشر، نمیتواند جلوی این ادعا که شخصی بگوید: «من پیغمبرم» بی تفاوت باشد؛ زیرا ممکن است از این منبع پاسخ به تمام پرسشهای بنیادین خویش را بیابد.
بشر در چنین هنگامی گویا گمشده خود را یافته است.
بله! مدعیان دروغین بسیارند و هر ادعایی باید راستی آزمایی شود ولی نمیتوان به آن بیتفاوت بود.
اگر قرار باشد که تنها یک بار فرصت طی کردن هزارتوی زندگی را داشته باشیم، نیاز به راهنمایی بیرونی داریم
توصیه میکنم حتما صفحه «چرا عمل به دین برای ما بهتر است، حتی اگر اعتقادی به دین نداشته باشیم» را مطالعه کنید.
اگر میخواهید با هدف زندگی از دیدگاه آیات و روایات آشنا شوید، هم در صفحات بسیاری از این وبسایت میتوانید مطالب جالبی ببینید خصوصا در برگه دین شناسی و همچنین کتابی با نام هدف از زندگی در آیات و روایات نوشته شده است که توضیح خلاصه کتاب در این صفحه قابل رؤیت است ان شاء الله.
سبحان ربک رب العزة عما یصفون و سلام علی المرسلین و الحمد لله رب العالمین
سلام و ارادت
ممنون از مطالب خوبتون
فقط عکس هواپیمای دوم ساختگی هست یا واقعی؟
احتمال داره از این تصویرایی باشه که میگن مثلا در آینده میخوان همچین چیزی بسازند ولی الان بعید میدونم چنین هواپیمایی باشه که توش استخر داره